شب تولد
چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ب.ظ
شمع هامو به جام فوت کنید
قصد کردم به شعر برگردم...
آخ! مادر...شب تولدمه!
من از اول اذیّتت کردم
چند ساله تولدم هر سال
جیغ مادر مدام، تو سَرَمه...
چند ساله، تولدم، میگم:
دیگه امسال، سال آخرمه...
چیزی از بچگیم یادم نیست
جز همین شعر و خونه ی پدری
درد های بزرگ تر شدنم...
گریه و جنگ و مرگ و در به دری
من جوونی نکرده بودم که
دستای روزگار، پیرم کرد!
عشق میگفت: "بچه آهو باش!"
دست تقدیر، ماده شیرم کرد!
جامعه، عشق، خانواده، رفیق!
پشت کردن بهم، یه دنده شدم
زندگی ضربه های ممتد بود
زخم خوردم، ولی برنده شدم!
به خودم قول داده بودم که
خوب باشم! ولی بدی دیدم!
خواستم بد بشم، به جاش امشب
هرکی بد کرده بود و بخشیدم!
خنده مو، نذر آدما کردم...
غصه هامو فقط خودم خوردم
بعد سی سال تازه فهمیدم:
شب قبل از تولدم مردم!
| اهورا فروزان |