کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

زمان، زمان، زمان

دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۱۸ ق.ظ

 

پرسیدم:خوبی؟

خندید و گفت:"ول میچرخیم علاف نباشیم"

نشسته بود رو به روم.

چشمش که به ساعتم خورد لبخند زد گفت:قشنگه

گفتم:فقط قشنگه!

ابروهاشو داد بالا که یعنی منظورمو نمی فهمه!

گفتم:

بچه بودم،یه شب که خونه ی خاله م دعوت بودیم شیطنتمون گل کرد و با دو تا از بچه های فامیل شروع کردیم به زدن زنگ خونه ها و فرار کردیم.آخر شب که مهمونی تموم شد دیدم دم یکی از اون خونه ها آمبولانس وایساده.اون شب تا صبح خوابم نبرد.همه ش فک می کردم من باعث شدم.

بزرگتر که شدم  توو یه مسابقه ی فوتبال که خیلی مهم بود پشت پنالتی وایسادم!مطمئن بودم اگه توپو بزنم سمت راست دروازه بان گل میشه اما لحظه ی آخر زدم سمت چپ!دروازه بانشون توپو گرفت و تیممون حذف شد.اون شب تا صبح نخوابیدم.همه ش فک می کردم من باعث شدم.

سنم که بازم بیشتر شد،یه روز که معلم زبان میخواست تست بگیره رفتم و برگه ی تست رو از دفتر کش رفتم.من زبانم همیشه خوب بود.آوردم و سوالا رو به تموم بچه ها یاد دادم.اما وقتی رفتیم سر جلسه متوجه شدیم که من صفحه ی یک و دو سوالا رو دزدیدم و معاون مدرسه هم بدون اینکه حواسش باشه صفحه ی سه و چهارو ازمون امتجان گرفت.این بود که اکثر بچه ها سوالای ساده ی صفحه ی یک و دو رو از دست دادن و صفحه ی سه و چهار که سوالای سخت تری داشت رو سفید گذاشتن.من اون روز بیست شدم اما بقیه گندزدن.اون شب تا صبح خوابم نبرد.همه ش فک می کردم من باعث شدم.

آخرین روزی که از دختری که دوست داشتم جدا شدم پونزده دیقه توو سرما کنار هم قدم زدیم.همه ش یه حسی بهم میگفت دستاشو بگیر و ازش بخواه کنارت بمونه.اما غرورم نمیذاشت.خداحافظی کردیم و الان هشت ماهه که ندیدمش!اون شب تا صبح نخوابیدم.چون همه ش فک می کردم من باعث شدم...

"داریوش" داشت می خوند:"در حسرت رویای تو/تقویممو پر می کنم/هر روز این تنهایی و/فردا تصور می کنم"

زد زیر خنده که:اونا رو که درست فک می کردی اما چه ربطی داشت به ساعت ؟

با یه صدای بغض آلودی گفتم:کاش "حسرت" رو یه جوری می خوند که هیشکی معنیشو نفهمه...

ساعتو گرفت توو دستش.انگار که دوزاریش افتاده باشه پرسید:

چن دور باید پیچ این ساعتو بچرخونم تا برگردیم به هشت ماه پیش...!؟

 

| کسرا بختیاریان |

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۵/۱۳
  • ۲۷۵ نمایش
  • پروازِ خیال ...

کسرا بختیاریان

نظرات (۳)

  • قدرت، چیزی که به دنبالش هستید
  • بسیار زیبا و غم انگیز🌺🌺

    پاسخ:
    بله :(

    خیلی متن قشنگیه :)

    پاسخ:
    بله، ممنون :)
  • زهرا اردیبهشتی
  • دقیق نمیدونم ولی بالای ده بار خوندمش و باز دوباره خوندمش ):

    تلخ تلخ تلخ...

    پاسخ:
    خیلی تلخ :((
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی