غزل من و تو
چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۳۴ ب.ظ
من و تو هر دو به یک شهر و ز هم بی خبریم
هر دو دنبال دلِ گمشده ای، دربدریم
ما که محتاج نفس های همیم، آه! چرا
از کنار تن یخ کرده ی هم می گذریم؟
ما دو کبکیم –هواخواه هم– امّا افسوس
هردو پر بسته ی چنگال قضا و قدَریم
آسمان، یا که قفس!؟ آه! چه فرقی دارد
سر پرواز نداریم که، بی بال و پَریم
حال، دیگر من و تو، فاصله مان فرسنگ است
گرچه دیوار به دیوارِ هم و "در " به "دریم "
همه ی ترسم از این بود: می آید روزی
من و تو هر دو به یک شهر و ز هم بی خبریم
| علی محمد محمدی |
- ۹۹/۰۹/۲۶
- ۲۳۱ نمایش