
 
مادرم از مزرعه که بر می گشت 
سبدش از دو بیتی پُر بود!
برای رفوی پیراهن پاره ی ما 
دو بیتی و اشک کافی بود...
 
بالش من سنگین بود، از اشک های من!
با گوشه ی زمخت لحافم
اشک هایم را می سِتردم
 
بر دامن مادرم 
 اگر گندم می پاشیدم
سبز می شد
" از بس گریسته بود "
 
| سلمان هراتی |