آه ای پدر
چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۹، ۰۵:۳۳ ب.ظ
در جهان هزارچهره، پدر
نام و ننگی نداشتی هرگز
در سیاه و سفید زندگی ات
عکس رنگی نداشتی هرگز
قدر یک پلک، قدر یک آغوش
استراحت نداشتی پدرم
تو چنان موج در گریز از خود
خواب راحت نداشتی پدرم
آه ای دست پینه بسته پدر
آه ای صورت شکسته پدر
عابر کوچه های خسته پدر
دست من را بگیر گم نشوم
منم و پرسه زیر باران ها
منم و شهر راهبندان ها
بی تو می ترسم از خیابان ها
دست من را بگیر گم نشوم
چه غرور و نجابتی پشت ِ
اشک پنهانی تو بود پدر
آخرین سطر نانوشته ی عشق
خط ِ پیشانی تو بود پدر
آه ای دست پینه بسته پدر
آه ای صورت شکسته پدر
عابر کوچه های خسته پدر
دست من را بگیر گم نشوم
منم و پرسه زیر باران ها
منم و شهر راهبندان ها
بی تو می ترسم از خیابان ها
دست من را بگیر گم نشوم
| احسان افشاری |