یه شب که دلم از عالم و آدم پر بود،
گفت: نگران نباش دیوونه، فکر کردی من تنهات میزارم یا اینکه کسی میتونه جای تورو تو قلبم بگیره؟
کاری به اتفاقات بعدش و اینکه تنهام گذاشت ندارم؛
میخوام بگم:
هر آدمی یکبار و لااقل برای یه شب،
خوشبخت ترین آدم روی زمین بوده...
| مسلم علادی |
با ترس هایم روبرو شد، عرق پیشانی ام را به هنگام طرح آن سوال احمقانه نظاره کرد...
+یه هدیه ی ناقابله، فقط میشه لطفاً قبل از باز کردن حدس بزنید چیه...؟
-گردنبنده :)
+ میشه دیگه حدس نزنید لطفاً؟ :(
-آخه من از کجا می دونستم چیه، همینطوری گفتم... شبیه کتاب نیست...
+لطفاً فقط بازش کنید، دیگه هیچی نگید :(
-چقدر خوشگله، آینه ست... که همیشه همراهم باشه؟
+که... که بدونید...
-خیلی زیباست...
+من اصولاً کم حرف می زنم... برید، دیرتون نشه. خدانگهدار...
و چه قصه ی تلخی ست متفاوت بودن...
از یک کتابِ به چاپ نرسیده :\