- ۱ نظر
- ۰۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۰۶
- ۱۸۲۶ نمایش
هیچ تناقضی در حرف هایم نیست
وقتی همزمان هم می گویم برو هم بیا
یا وقتی می گویم بله و بعد می گویم نه
چه کسی می تواند بفهمد:
"نیمی از من دوستت دارد
و نیمه ی دیگر رنج می برد"
ساده لوح بودم که فکر می کردم می توانم بگذرم
همیشه آن نیمه ی اول برنده می شود:
وقتی می گویم: "حق با توست"
دقیقا یعنی دوستت دارم
یعنی جز دوست داشتن ات چیزی برایم مهم نیست
| بهنود فرازمند |
تمام ماجرا همین بود:
روز اول، یک بوسه ى ناگهانى
که هوز مزه اش زیر زبانم است
روز دوم، رسیدیم به اینجا که
"مال منى
تقسیم ات نمى کنم"
روز سوم
تو در ناکجا مشغول و من اینجا
در این فکر که تا چه حد دوستت دارم
روز آخر، روز تولدت
من شبیه این نوشته بودم:
"کاش مال من بودى
کاش مال من بودى
کاش..."
بله چه توهماتى داشتم
که "عشق هرگز نمى میرد"
تمام ماجرا همین بود
براى بار آخر مى گویم
تو را از دور دوست دارم...
| بهنود فرازمند |
ببخشید که ناگهان پیدایم شد
ببخشید که حس خوبى به تو دارم؛
ببخشید که بد بودم، کم بودم، یا دیر رسیدم؛
که انتظار زیادى از تو دارم؛
ببخشید که حتى
هر چند لحظه اى کوتاه
نتوانستم بگویم دوستت دارم؛
ببخش و در یک قدمىِ دوست داشتن
این پا و آن پا نکن؛
دیگر نمى خواهم فعل هایم ماضى شوند؛
نمى خواهم "دوستت دارم"، "دوستت داشتم" شود؛
در هر حال اما،
ببخشید که من دوستت دارم...
|بهنود فرازمند|
اصلا تو می دانی دوست داشتن یعنی چه؟
تا به حال ساعتِ چهارِ صبح گریه کرده ای؟
آخرین باری که گفتی دوستت دارم؛
عصرِ کدام پادشاه بود؟
تا به حال همه چیزت را باخته ای
طوری که غرورِ بی جانت، آخرین دارایی ات شود؟
یا فقط برای این بخوابی که فراموش کنی؟
بیدار شوی که شاید فراموش کرده باشی؟
بهتر است بیشتر از این
درموردِ بدیهیات بحث نکنیم.
خوب می دانم وقتی فاصله ها را برداری
مثلِ همیشه همه ی دنیا
تسلیمِ زیبایی ات می شوند
من می مانم تک و تنها
کمی هم ته مانده ی یک غرورِ بلند بالا
در هر حال، هر کس برای خود اصولی دارد
گاهی غرور، تنها داراییِ یک نفر است، حتی اگر بمیرد.
| بهنود فرازمند |
ما موسیقى اش مى نامیم
هم نوایى دو تن را
تن تو
پیانوی خوش آهنگى
که ضرب لمس سرانگشت هیچ کس
نمى تواند آواى نازکش را بشنود
و تن من
پیانیست کهنه کارى
که براى زیبا نواختن ات فرسوده شده
ما موسیقى اش مى نامیم
زمزمه ى ذهن بى قرارم را
کلام ناگیرایى که خواننده اى بى تجربه
-که از روى کاغذ می خواند
ناشیانه بر نغمه ى آهنگ آغوش ات نشانده
ما موسیقى اش مى نامیم
صداى آن چه سخت
مثل میخ مى کوبیم
بر حفاظ سکوت تن هایمان
| بهنود فرازمند |