پلک زدن ستاره
- ۰ نظر
- ۱۶ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۰۴
- ۱۹۶ نمایش
در انتظار چه نشستهای
زمان علف خرس نیست عزیزم
هر ثانیهی حرام شدهاش را باید حساب پس بدهی
حواست نباشد
همین ساعت لکنتهی دیواری
به نیش عقربههای تیزش
تو را و اشتیاق مرا
به اجزای موریانه پسند تجزیه میکند
و چشمهایت را میبرد
مانند دو تمبر باطل شدهی قدیمی
در آلبومی کپکزده بچسباند
نگو کسی به فکرت نیست
و نامت را دنیا از یاد بردهاست
شاید دنیا تویی و من
و نام ما مهم نیست در جریده عالم
با حروف درشت چاپ شود
همین که جانانه بر لبی جاری شود
تا ابدیت خواهد رفت
| عباس صفاری |
گفته بودم زیباتر از تمام ستارگانی هستی
که سینمای جهان کشف کرده است
حالا هزار سال نوری دور شده از من
و هزار بار زیباتر.
حتی از آدمک برفی
شال و کلاهی بر جا می ماند و هویج کبودی بر چمن زرد،
اما به یادگار از تو
نمانده در این خانه هیچ
جز سرمای قلب یخ زده ات.
آسمان و هر چه آبی ِ دیگر
اگر چشمان تو نیست
رنگ هدر رفته است
بر بوم روزهای حرام شده
چه رنگها که هدر رفتند
و تو نشدند.
| عباس صفاری |
لازم نیست دنیا دیده باشد
همین که تو را خوب ببیند،
دنیایی را دیده است..!
از میلیونها سنگِ همرنگ
که در بستر رودخانه بر هم میغلتند
فقط سنگی که نگاه ما بر آن میافتد،
زیبا میشود..
تلفن را بردار
شمارهاش را بگیر،
و ماموریت کشفِ خود را
در شلوغترین ایستگاه شهر
به او واگذار کن...
از هزاران زنی که فردا
پیاده میشوند از قطار
یکی زیبا
و مابقی مسافرند...
| عباس صفاری |