میان سایه و جان
- ۰ نظر
- ۲۳ اسفند ۰۰ ، ۲۳:۴۸
- ۲۷۶ نمایش
ازمیان تمام چیزهایی که دیدهام
تنها تویی که میخواهم به دیدنش ادامه دهم
از میان تمام چیزهایی که لمس کردهام
تنها تویی که میخواهم به لمس کردنش ادامه دهم.
خندهی نارنج طعمت را دوست دارم.
چه باید کنم ای عشق؟
هیچ خبرم نیست که رسم عاشقی چگونه بوده است
هیچ نمیدانم عشقهای دیگر چه ساناند؟
من با نگاه کردن به تو
با عشق ورزیدن به تو زندهام.
عاشق بودن، ذاتِ من است
| پابلو نرودا / ترجمه: بابک زمانی |
آنقدر دوستت دارم
که هر چه بخواهی همان را بخواهم...
اگر بروی شادم
اگر بمانی شادتر
تو را شادتر می خواهم
با من یا بی من...
بی من اما شادتر اگر باشی
کمی، فقط کمی!
ناشادم...
و این همان عشق است
عشق همین تفاوت است،
همین تفاوت که به مویی بسته است
و چه بهتر که به موی تو بسته باشد...
خواستن تو تنها یک مرز دارد
و آن نخواستن توست،
و فقط یک مرز دیگر
و آن آزادی توست
تو را آزاد مى خواهم...
| پابلو نرودا |