بسته شد آغوش تابستان
جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ق.ظ
پشت خرمن های گندم،
لای بازوهای بید
آفتابِ زرد کم کم رو نهفت
بر سر گیسوی گندم زارها،
بوسهی بدرود تابستان شکفت...
از تو بود،
ای چشمهی جوشان تابستانِ گرم
گر به هر سو خوشهها جوشید و خرمن ها رسید
از تو بود،
از گرمی آغوش تو هر گلی خندید و هر برگی دمید...
این همه شهد و شکر،
از سینهی پر شور توست
در دل ذرات هستی نور توست
مستی ما از طلایی خوشه ی انگور توست،
راستی را
بوسهی تو، بوسه ی بدرود بود...؟
بسته شد آغوش تابستان
خدایا،زود بود....
| فریدون مشیری |