فکر کنم دیوانه شده ام
پرنده ها از گوشه اتاقم به گوشه ی دیگر کوچ می کنند
آفتاب از جیب پیراهنم بالا می آید
و ماه در کنج قالی فرو می رود
ابرها می آیند
در لیوان خالی روی میز می بارند و می روند
دلتنگ توام...
| سایبر هاکا |