جام نگاهت
جمعه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۵۳ ق.ظ
رسیده ای که برایم جنون رقم زده باشی
خدا کند که چنان عشق بر سرم زده باشی
شبیه بچه دبستانی ام که شادی ام این شد:
سیاه مشق دلم را خودت قلم زده باشی!
در انحصار زمین نیستی،برای همین هم
بعید نیست که با ماه شب قدم زده باشی
بعید نیست به زیباترین زبان نگاهت
معادلات جهان مرا به هم زده باشی
سپرده ام که ببخشند،خون عشق حلالت!
اگر به فرق سرم خنجر دو دم زده باشی
تو آمدی که بمانی،بمان و زندگی ام کن
بخند،دوست ندارم غریب و غمزده باشی
امید صباغ
به اون راحت و آرامشی که باعث شده اونطوری دستتو زیر سرت بذاری و محو تماشای صورتش بشی حسودیم شد،چشم بد ازتون دور،چشم حسوداتون کور...غرق شو توی تماشا، دیگه بیرون نیت
چقدر زیبا بود