کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

آخرین گل

شنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۱۹ ب.ظ

 

و من او را طوری نگاه می کردم انگار آخرین گلی بود که در جهان باقی مانده بود...

 

| جمال ثریا / ترجمه: سیامک تقی زاده |  

  • پروازِ خیال ...

جمال ثریا

سیامک تقی زاده

نظرات (۱)

هیچ­­وقت آنقدر از نزدیک تماشایش نکرده بودم که هرچه چشم در سرم باشد در او محو شود؛ هیچ­­وقت آنقدر نزدیکش نایستاده بودم که صدای تپیدن قلبم بچربد به تمام باورهایش؛ مانند تایتانیک در آتلانتیک، من در او غرق شدم، آنچنان که صدای موسیقی لابلای صدای نفس­‌هایش گم شده بود. بعد از این همه سال، بعد از این همه دوری، بعد از این همه رنج، فکرش را هم نمی­‌کردم... چشمانم اما درست می‌­دید، خودش بود، با همان نشانی­‌های ساده، لاک ارغوانی، با همان شال، همان رنگِ بنفش، همان عطر و بو، همان نگاه، همان خجالت. همان­‌طور که بود؛ زیباتر حتی.

از "مترو"-امیر امیری

پاسخ:
آخی چه قشنگ بود...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی