امان ای دل
- ۰ نظر
- ۰۵ مهر ۰۰ ، ۱۰:۲۰
- ۲۳۳ نمایش
ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا میرود
از شهر زهرا نیمه شب، فرزند زهرا میرود
منزل به منزل کاروان، گردیده در صحرا روان
با ناله و آه و فغان، تنهای تنها میرود
ای آسمان ، اختر فشان، بنگر برای بذل جان
ماه بنی هاشم روان، با ماه لیلا میرود
زینب شده محمل نشین، با ناله های آتشین
منزل به منزل ، کو به کو، صحرا به صحرا میرود...
| غلامرضا سازگار |
ماندن همیشه انتخابش بود
میخواست مردِ کربلا باشد
میرفت سمتِ دشمن اش تا خود
با سر سپر بر نیزه ها باشد...
سخت است هم مردِ خطر باشی
هم دیگری ها را پدر باشی
بهتر کنی احوالِ خواهر را
با عشق، مولا را پسر باشی
میخواست دنیا با خدا باشد
هرکس به نوعی مُبتلا باشد
دار و ندارش کوله بارش شد
تا چشمِ مردم بی بلا باشد...
رسم اش نبود...انقدر بی رحمی
هی بندْ بندِ پیکرش را هم...
ایمان نبود، انصاف هم حتی ؟!
آن ها علیِّ اصغرش را هم...
چشمانِ مردم را بلا پُر کرد
این قصه با غم آشنا تر شد
سوزی صدا میکرد هی: بابا...؟
دنیا اسیرِ بغضِ دختر شد...
میرفت و میدانست راهش را
اصلا شهادت شهدِ نابش بود
یادش در اینجا هم چنان باقی
گفتم که "ماندن" انتخابش بود...
| مریم قهرمانلو |
لحظه ی وصل رسیده ست خدا رحم کند
نفس روضه بریده ست خدا رحم کند
تویی آن شاپرکِ ناز که بین راهت
دشمنت تار ، تنیده ست خدا رحم کند
ادب و رحم و جوانمردی و اینگونه صفات
دور از این قومِ دریده ست خدا رحم کند
وسط خطبه ی تو کاش دگر هو نکشند
رنگ عباس پریده ست خدا رحم کند
مادرش داد علی را ببری آب دهی
حرمله نقشه کشیده ست خدا رحم کند
از همین لحظه که هنگام خداحافظی است
قامت عمه خمیده ست خدا رحم کند
از تو آقا چه بگویم که نرنجد مادر
صحبت از رٱس بریده ست خدا رحم کند
| کاظم بهمنی |
ناگهان ولوله شد صف شکنی پیدا شد
شاه با هیبت بی خویشتنی پیدا شد
"آسمان بار امانت نتوانست کشید"
ناگهان زآتش و خون شیرزنی پیدا شد
هر طرف رفت از آن چشمه ی خونی جوشید
هر کجا روی نمود اهرمنی پیدا شد
کودکی بر سر خود دست نوازش می خواست
دستی افتاده جدا از بدنی پیدا شد
و شهادت که سراغ از ملک الموت گرفت
ملک مویه کن موی کنی پیدا شد
خون هفتاد و دو ملت به زمین ریخته بود
آسمان پل زد و بیت الحزنی پیدا شد
این چه بیت الحزنی بود که یعقوب نداشت
این که از هر طرفش پیرهنی پیدا شد
اشک را طاقت این قصه ی جانسوز نبود
چلچراغی علمی سینه زنی پیدا شد
شرح این واقعه را محتشمی می بایست
هر طرف کنگره ای انجمنی پیدا شد
| بهمن بنی هاشمی |
خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود
سر تمام عزیزانتان جدا نشود
برادران شما را یکی یکی نکُشند
میان حرمله ها عمه ای رها نشود
کسی به چشم ترحم نگاهتان نکند
خطاب دختر ساداتتان "گدا" نشود
مباد قسمت طفلانتان شود سیلی
ح س ی ن گفتن طفلی هجا هجا نشود
هوای دست حرامی به مَعجَری نرسد
لگد جواب سوال "مرا کجا..." نشود
جوان روانه به میدانِ بی کسی نکنید
شب عروسی دامادتان عزا نشود
در آن میانه شنیدم که کودکی میگفت
عمو اگر که بیفتد، دوباره پا نشود ؟
خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود
سر تمام عزیزانتان جدا نشود
| سیدتقی سیدی |