اگه الان اینجا بودی کلمات بهتری واسه حرف زدن انتخاب میکردم
خب کلمه های بهتر جمله های بهتر و میسازن! جمله های بهترم آدمارو نزدیک تر میکنن... آره نزدیک تر میکنن
اگه الان اینجا بودی
آهنگ میذاشتم میرقصیدیم من که بلد نیستم! تو خوب میرقصی... بازی میکنی... میچرخی... میخندی... میخندیدی.... من معنی انحنا رو بهتر از تو میدونم!
اگه الان اینجا بودی فیلم میدیدم... ببین! نولان دارم! ایناریتو... استنلی کوبریک... دوست نداشتی کمدی میبینیم... یا حتی فیلم ترسناک! تو بترسی من مواظبت باشم!عاشقانه هم میشه ببینیم... ولی خب... خوب نیست بعده ده دقیقه - یه ربع آدم فیلمو ول کنه!! میدونی که چی میگم ؟؟
اگه الان اینجا بودی باهم غذا میخوردیم... دوست داری برام آشپزی کنی؟؟ دوست داری! البته هیچوقت نفهمیدم چرا موقع پختن غذا رو میچشی... وقتی که در هر صورت داری خوشمزه ترین غذای دنیارو میپزی!
اگه الان اینجا بودی برات کتاب میخوندم! کسی که ازت عکس میگیره قد چن تا شات بهت توجه میکنه... کسی که برات کتاب میخونه به اندازه ی موهای سرت! اگه الان اینجا بودی یه دستی کتاب میخوندم!
اگه الان اینجا بودی میرفتیم کافه... میشستی رو بروم برام تعریف میکردی... هرچی خودت دوست داشتی برام تعریف میکردی! اینجا تنها جاییه که نبین چی میگه! ببین کی میگه!!
اگه الان اینجا بودی میرفتیم قدم میزدیم... را میرفتیم... کنار هم... بغل هم! بغل خیلی از کنار نزدیک تره!! بغل از همه چیز نزدیک تره نزدیک تر از خواب... نزدیک تر از غم... نزدیک تر از برخورد
اگه الان اینجا بودی... میبردمت میذاشتم اونور اوتوبان... خودمم وایمیستادم اینور... یه پله هوایی هم بینمون درست میکردم میگفتم: «بیا! اینم یه رنگین کمون سفید... مال تو!»
از اون سر رنگین کمون تا این سرش چنتا پاییز راهِ ؟؟
میبردمت مینشوندمت روی صندلی پارک بهت میگفتم:
«این منم! یه حجم خستگی با یه لبخند واقعی!
اگه یه روز تموم شم چیکار میکنی؟»
اگه الان اینجا بودی
برات سعدی میخوندم
اصن چرا تا حالا برات سعدی نخوندم؟؟
اگه الان اینجا بودی... اینجا بودی...
عطر بود...
نفس بود...
خنده بود...
انحنا بود...
بوسه بود...
اگه الان اینجا بودی...
دیگه اینجا نبودم...
اگه الان اینجا بودی...
آخ اگه الآن اینجا بودی...
کاش الآن اینجا بودی...
کاش.........
| میثم بهاران |