کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۴۰۵ مطلب با موضوع «ادبیات جهان» ثبت شده است

 

روزهای خوبی نبود‌.

اما من

در همان روزهای سخت هم

تو را دوست داشتم.

 

| جاهد ظریف‌اوغلو / ترجمه: از سیامک تقی‌زاده |   

  • پروازِ خیال ...

عشق و جنگ

۲۶
مرداد

 

" فی الحُبِّ

وَ فی الحربِ

یُقتَلُ الأبریاءُ دائماً "

 

در عشق

و در جنگ

همیشه بی‌گناهان کُشته می‌شوند...

 

| نجیب محفوظ |

  • پروازِ خیال ...

زخم هامان

۲۵
مرداد

 

من به تو دلباختم،

زیرا که زخم هاى تو

شبیه زخم هاى من بود...

 

| اجه آیهان |

  • پروازِ خیال ...

به من عشق بده

۲۵
مرداد

 

برای جیره‌ی روزانه ام

به من عشق بده

و قلب غمگینم را سنگین نکن

حتی با ذره ای کوچک.

لمسم کن

و گل سرخ را از من دریغ مدار

بر خطاهای من چشم ببند

و رسولانت را بفرست

پیش از آن که پا به جهان من بگذاری.

 

| مرام المصری |  

  • پروازِ خیال ...

کاش می آمدی

۲۱
شهریور

 

کاش می‌آمدی

این روز‌ها احتیاج دارم

قلب انسان دیگری کنار قلب من بتپد.

 

| بتهون |

  • پروازِ خیال ...

 

" أحبک طبعا

و إلا ماذا یمکن أن أفعل

فی وطن منهوب وحزین... "

 

آری، قطعا دوستت دارم

وگرنه در وطنی غمگین و غارت شده

چه میتوانستم بکنم..؟!

 

| عبدالعظیم فنجان |

  • پروازِ خیال ...

 

گاهی در وجودمان

به قبرستانی محتاجیم

برای چیزهایی که درونمان می میرند...

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

آخرین نفر

۰۲
تیر

 

یک روز

آخرین کسی که

تو را میشناخت خواهد مُرد

وخاطره ی تو فراموش خواهد شد

 

| اروین دی یالوم |

  • پروازِ خیال ...

 

" احببتک بکل الطرق ‏و اولها الصمت"

 

‏به همه‌ی روش‌ها دوستت داشتم

و اولینش سکوت بود...

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

دست در دست هم

۱۸
ارديبهشت

 

در من بوی‌ دارچین

در تو عطر بهار نارنج

بیا دست در دست هم

قدم بزنیم

کوچه‌های‌ پایتخت را...

 

| جمال ثریا |

  • پروازِ خیال ...

وارد رگ هایم شدی

۱۷
ارديبهشت

 

تو اما وارد رگ‌هایم شدی

و همه چیز تمام شد

خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم...

 

| غسان کنفانی |

  • پروازِ خیال ...

زندگی ادامه داشت

۱۷
ارديبهشت

 

از همه‌چیز غم‌انگیزتر این بود که زندگی ادامه داشت.

اگر معشوقی دنیا را ترک کند زندگی باید برای آن عاشق به پایان برسد.

اما هرگز پایانی در کار نبود و دلیل اصلی صبح بلند شدن اغلب مردم همین بود؛

بلند می‌شدند نه به خاطر اینکه فرقی می‌کرد، بلکه به این خاطر که فرقی نمی‌کرد.

 

| درخت شب / ترومن کاپوتی |

  • پروازِ خیال ...

روییدی در قلب من

۰۱
ارديبهشت

 

روییدی در قلب من

به سان گل‌کوچکی

که کنار دیوار می‌روید

همین‌قدر ناخواسته عاشقت شدم

 

| غاده السمان |

  • پروازِ خیال ...

 

" منّی رسالَهُ حُبّ

و منکِ رِسالَهُ حُبّ

و یَتَشَکَّلُ الرَّبیع..."

 

از نامه‌‌های عاشقانه‌ی من

از نامه‌های عاشقانه‌ی تو

بهار شکل می‌‌گیرد...

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

دوستت دارم

هم چنان که چیزهای سربسته و گنگ را

در خفا

جایی میان سایه و جان...

 

| پابلو نرودا |

  • پروازِ خیال ...

چنان بهار

۲۳
اسفند

 

من تو را بی دروغ

چنان بهار دوست داشتم...

 

| متین آلتوک / ترجمه: سیامک تقی زاده |

  • پروازِ خیال ...

 

دستی که نان قسمت می کند

دستی که پُر کند سبوی آب را

دستی که زخم ها را شفا می‌دهد

دستی که بگیرد و ایمنی بخشد

دستی لبریزِ نوازش

دست هایت لازمه ی زندگی اند...

 

| مارگوت بیکل |

  • پروازِ خیال ...

دشمنان خونی

۱۱
آبان

 

عشق،

قرار است قسمت لذت‌ بخش زندگی باشد

با این حال ما هیچ کسی را بیشتر از

آن‌هایی که دوست داریم،

آزار نمی‌دهیم و از آنان آزار نمی‌بینیم؛

میزان ظلمی که عشاق به هم روا می‌دارند

دشمنان خونیِ ما را شرم‌ زده می‌کند...

 

| آلن دوباتن |

  • پروازِ خیال ...

آیا ندیدی

۲۹
مهر

 

" هَلْ رَأیْتُ

الْفَجر یَطْلَعُ

مِن أصابع مَن تُحبُّ؟ "

 

آیا ندیدی

خورشید از انگشتان کسی که،

دوستش میداری طلوع می‌کند؟

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

 

دوست داشتن عضوی از بدن است.

درست است که همه فورا به فکر قلب می‌افتند ولی من می‌گویم که دوست داشتن دندان آدم است، دندان جلویی که هنگام لبخند برق می‌زند.

حالا تصور کنید روزی را که دوست داشتن آدم درد می‌کند. آرام و قرار را از آدم می‌گیرد. غذا ازگلویت پایین نمی‌رود، شب‌ها را تا صبح به گریه می‌نشینی. آن قدر مقاومت می‌کنی تا یک روز می‌بینی راهی نداری جز اینکه دندان دوست داشتن ات را بکشی و بیاندازی دور!

حالا دندان دوست داشتن را که کشیده باشی، حالت خوب است، راحت می‌خوابی، راحت غذا می‌خوری و شب‌ها دیگر گریه‌ات نمی‌گیرد ولی همیشه جای خالی‌اش هست، حتی وقتی از ته دل می‌خندی...

 

| دیل کارنگی |

  • پروازِ خیال ...

 

دوست داشتن را

در چشمی بجوی

که حتی وقتی بسته است

رویای تو را ببیند.

 

| فرانتس کافکا |

  • پروازِ خیال ...

در نهایت

۱۶
مهر

 

چرا هر عشق

در نهایت

به تشییع جنازه ی زن ختم می شود؟

 

| دیدم ماداک |

  • پروازِ خیال ...

چه اندوهی!

۱۱
مهر

 

چه اندوهى!

لبانم اینک

طعم تو را از خاطر برده است

 

| آنا آخماتوو |

  • پروازِ خیال ...

انسان

۰۷
مهر

 

انسان

آن چه که فکر می کند، نیست

آن چیزی ست که پنهان می کند.

 

| آندره مارلو |

  • پروازِ خیال ...

 

" لایستقیم العالم

إلا برأس مائل

على کتف من نحب "

 

جهان استوار نمی‌ماند

مگر با سری خمیده

بر روی شانه کسی که دوستش داریم...

 

| سوزان علیوان |

  • پروازِ خیال ...

 

چهره‌هایی وجود دارند که

می‌ارزد که پس از دیدار آن‌ها چشم فرو بندیم و بمیریم

تا ناگزیر نباشیم پیش خود بگوییم:

“ هرگز من او را در بازوانِ خود نخواهم دید... "

 

| هانری دومنترلان |

  • پروازِ خیال ...

 

دستانت را اندکی به من امانت بده

میخواهم با آن ها،

گره از بافته‌های اندوهم بگشایم.

 

| غاده السمان |

  • پروازِ خیال ...

به یاد ماندنی

۰۷
شهریور

 

اغلب فکر می‌‌کنیم اینکه به یاد کسی هستیم، منتی است بر گردن آن شخص!

غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم، این هنر اوست نه ما.

به یاد ماندنی بودن بسیار مهم تر از به یاد بودن است...

 

| بهومیل هرابال |

  • پروازِ خیال ...

پابرهنه

۲۲
مرداد

 

در سرزمین من

خار نکار

شاید فردا پابرهنه

به دیدارم بیایی...

 

| غاده السمان |

  • پروازِ خیال ...

در این سرزمین

۲۰
مرداد

 

هربار که نگاهت می‌کنم

جمله‌ای آشنا

به ذهنم خطور می‌کند:

در این سرزمین ،چیزی هست که ارزش زندگی کردن دارد...

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

غمش

۲۷
خرداد

 

رفت روی تخت و خوابید.

غمش هم

جای دیگری نداشت برود،

کنارش دراز کشید.

 

| هاروکی موراکامی |

  • پروازِ خیال ...

 

این نامه فقط به رسم استقبال از تو است،

برای اینکه به تو بگوید یک روز بدون تو

روزی‌ست که تمام نمی‌شود!

شهری‌ست بدون باغ

زمینی‌ست بی‌آسمان

و برای اینکه به تو بگوید

هرگز هیچ‌ چیز ما را از هم جدا نخواهد کرد؛

در این دنیا، به هم گره خورده‌ایم.

شب‌ خوش!

قلبت را می‌بوسم...

 

| آلبر کامو |

  • پروازِ خیال ...

 

عشق چه ارزشی دارد

وقتی کسی را

درست زمانی که

بیشتر از همیشه به تو نیاز دارد،

رها کنی؟

 

| فردریک بکمن / ترجمه: سمانه پرهیزکاری |

  • پروازِ خیال ...

 

براى عشق‌هاى تمام شده

تنها یک‌چیز مى‌توان گفت

‏و آن اینکه به هر حال زیبا بود...

 

| احمد تللی |

  • پروازِ خیال ...

 

می پرسی تو را دوست دارم؟

حتی اگر بخواهم پاسخ تورا بدهم ، نمی توانم

مگر ممکن است با هیچ زبانی شرح داد

که در آنوقت که با چشمان پر اندیشه

و روشن بینت به من مینگری ، چه نشاطی

و لطفی دلم را فرا میگیرد؟

 

می پرسی تورا دوست دارم؟

مگر واقعا پاسخ این سوال را نمیدانی؟

مگر خاموشی من، راز دلم را به تو نمی گوید؟

مگر آه سوزانم از سر نهان خبر نمیدهد؟

 

مگر نمی بینی که چه سان

در آن لحظه که سراپا محو جمال توام

و گویی دل به نوک مژگان تو آویخته دارم

روح پریشانم چون کبوتری

در هوای پرواز ، بال و پر میزند؟

 

راستی آیا شکوه ی آمیخته با بیم و امید من

که در هر لحظه، هم میخواهم بر زبانش آورم

و هم سعی میکنم که از دل برانم

نرسد راز پنهانم را، به تو نمی گوید؟

 

زیبای من! چطور نمی بینی که سراپای من

از عشق من به تو حکایت می کند؟

همه ذرات وجود من با تو حدیث عشق می گویند

به جز زبانم که خاموش است

 

زیرا دلم از دیر باز دریافته است

که با آن عشقی که من به تو دارم

تنها گفتن: دوستت دارم

مثل آن است که هیچ چیز گفته نشده باشد

 

| ویتوریو آلفیری |

  • پروازِ خیال ...

از من گرفت

۱۹
خرداد

 

جدایی چه چیزهایی که از من نگرفت و نبرد

کیلومترها امید

موهایی که شانه کردم

و آن دست‌هایی که فشردمشان...

 

| ناظم حکمت |

  • پروازِ خیال ...

 

هرکس فقط وقتی که تنهاست می‌تواند آن گونه که خود هست باشد.

پس هرکس که تنهایی را دوست نمی‌دارد،

دوستدار آزادی هم نیست،

زیرا فقط در تنهایی آزادیم.

 

| آرتور شوپنهاور / ترجمه: محمد مبشری |

  • پروازِ خیال ...

 

عشق همین است،

وقتی میمیرم

همچنان دوستت دارم

و وقتی دوستت دارم

حس میکنم در حال مرگم...

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

پس از این

۲۷
ارديبهشت

 

‏پس از این

‏هر نور لطیفی که مرا لمس کند

‏تو خواهی بود

 

| سیروس آتابای |

  • پروازِ خیال ...

میراث زندگی

۲۶
ارديبهشت

 

دهانت

پوستت

و دلتنگی هایت

همه میراث زندگی ست.

 

| پابلو نرودا |

  • پروازِ خیال ...

 

" کُل الطُرق تؤدی إلیک

حتى تِلک التی

سَلکتها لنِسیانک "

 

همه راه‌ها به تو ختم می‌شوند

حتی آن‌ها که برای

از یاد بردنت طی کرده‌ام.

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

عشقت به من آموخت

۰۸
ارديبهشت

 

عشقت‌ اندوه‌ را به‌ من‌ آموخت‌

و من‌ قرن‌ها در انتظار زنی‌ بودم‌ که‌ اندوهگینم‌ سازد!

زنی‌ که‌ میان بازوانش‌ چونان‌ گُنجشکی‌ بگریم‌ و

او تکه‌ تکه‌هایم‌ را چون‌ پاره‌های‌ بلوری‌ شکسته‌ گِرد آوَرَد!

 

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ که‌ خانه‌ام‌ را ترک‌ کنم‌،

در پیاده‌روها پرسه‌ زنم‌ و

چهره‌ات‌ را در قطرات‌ باران‌ و نور چراغ‌ ماشین‌ها بجویم‌!

رد لباس‌هایت‌ را در لباس‌ غریبه‌ها بگیرم‌ و

تصویر تو را در تابلوهای‌ تبلیغاتی‌ جست و جو کنم‌!

 

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌، که‌ ساعت‌ها در پی‌ گیسوان‌ تو بگردم‌...

گیسوانی‌ که‌ دختران‌ کولی‌ در حسرت‌ آن‌ می‌سوزند!

در پی‌ چهره‌ و صدایی‌

که‌ تمام‌ چهره‌ها و صداهاست‌!

 

عشقت‌ مرا به‌ شهر اندوه‌ برد!

بانوی‌ من‌!

و من‌ از آن‌ پیش‌تر هرگز به‌ آن‌ شهر نرفته‌ بودم‌!

نمی‌دانستم‌ اشک‌ها کسی‌ هستند

و انسان‌ بی‌اندوه‌ تنها سایه ای‌ از انسان‌ است‌!

 

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ که‌ چونان‌ پسرکی‌ رفتار کنم‌:

چهره‌ات‌ را با گچ‌ بر دیوارها نقّاشی‌ کنم‌،

بر بادبان‌ زورق ماهی‌گیران‌ و بر ناقوس‌ و صلیب‌ کلیساها...

 

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ که‌ عشق‌، زمان‌ را دگرگون‌ می‌کند!

و آن‌هنگام‌ که‌ عاشق‌ می‌شوم‌ زمین‌ از گردش‌ باز می‌ایستد!

عشقت‌ بی‌دلیلی‌ها را به‌ من‌ آموخت‌!

 

پس‌ من‌ افسانه‌های‌ کودکان‌ را خواندم‌

و در قلعه ی قصّه‌ها قدم‌ نهادم‌ و

به‌ رویا دیدم‌ دختر شاه‌ پریان‌ از آن‌ من‌ است‌!

با چشم‌هایش‌، صاف‌تر از آب‌ یک‌ دریاچه‌!

لب‌هایش‌، خواستنی‌تر از شکوفه‌های‌ انار...

 

به‌ رویا دیدم‌ که‌ او را دزدیده‌ام‌ هم‌چون‌ یک‌ شوالیه‌

و گردن‌بندی‌ از مروارید و مرجانش‌ پیشکش‌ کرده‌ام‌!

عشقت‌ جنون‌ را به‌ من‌ آموخت‌

و گذران‌ زندگی‌ بی‌آمدن‌ دختر شاه‌ پریان‌ را!

 

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ تو را در همه‌ چیزی‌ جست‌ و جو کنم‌

و دوست‌ بدارم‌ درخت‌ عریان‌ زمستان‌ را،

برگ‌های‌ خشک‌ خزان‌ را و باد را و باران‌ را

و کافه ی کوچکی‌ را که‌ عصرها در آن‌ قهوه‌ می‌نوشیدیم‌!

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

صد سال گذشت

۰۶
ارديبهشت

 

صد سال گذشت

‏از آخرین‌ بار که روى تو را دیده

‏در آغوشت کشیده

‏و در عمق چشمانت نگاه کرده‌ام

‏صد سال است که در این شهر

‏زنى منتظر من است

‏از یک شاخه درخت بودیم

‏و از همان شاخه افتاده و جدا شدیم

‏زمان میان ما صد ساله

‏راه میان ما صد ساله

‏صد سال است که من در تاریکى

‏دنبالش می گردم

 

| ناظم حکمت |

  • پروازِ خیال ...

مزیت زیبا بودن

۰۵
ارديبهشت

 

مزیت زیبا بودن این است که بار منفى شخصیت را کم مى کند.

همیشه همین طور است!

مردم اشتباهات زنان زیبا را حتى قبل از اینکه آن ها دهانشان را باز کنند مى بخشند.

 

| کمی قبل از خوشبختی / انیس لودیگ |‏

  • پروازِ خیال ...

عادت به پاک کردن

۳۱
فروردين

 

انسان‌هایی بودیم

که به پاک کردن

عادت داشتیم

ابتدا اشک‌هایمان را

پاک کردیم

سپس یکدیگر را...

 

| ایلهان ترک / ترجمه: سیامک تقی زاده |

  • پروازِ خیال ...

هر هزار بار

۲۴
فروردين

 

دست‌های مرا رها کن

سه سطر خواهم نوشت

 در هر سه سطر: تو!

چشم های مرا رها کن

به چهار طرف نگاه خواهم کرد

در هر چهار طرف: تو!

قلب مرا رها کن

هزاربار عاشق خواهم شد

در هر هزاربار: تو

 

| آهمت سلجوک ایلکان / ترجمه: ابوالفضل پاشا |

  • پروازِ خیال ...

ریسمان پاره

۲۴
فروردين

 

ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد،

اما هرچه باشد ریسمان پاره‌ای است!

شاید ما هم دوباره همدیگر را دیدار کنیم

اما در آنجا که ترکم کردی

هرگز دوباره مرا نخواهی یافت!

 

| برتولت برشت |

  • پروازِ خیال ...

باربر عشق ام

۲۳
فروردين

 

خسته‌ ترینِ هر شب من‌ ام

باربر عشق‌ ام

بر دوش‌ ام باری به نام تو

جز من کسی حمل‌ اش نمی‌ کند

اگر رهایش کنم شاید شانه‌ ام آسوده شود

اما قلب‌ ام درد می‌گیرد

 

| جیحون ییلماز / ترجمه: مجتبی نهانی |

  • پروازِ خیال ...

لب هایت

۲۳
فروردين

 

لب ‌هایت را

بیشتر از تمامی کتاب هایم

دوست می دارم

چرا که با لبان تو

بیش از آنکه باید بدانم، می دانم

 

لب ‌هایت را

بیشتر از تمامی گل ها

دوست می دارم

چرا که لب ‌هایت

لطیف تر و شکننده تر از تمامی آن هاست

 

لب‌ هایت را

بیش از تمامی کلمات

دوست می دارم

چرا که با لب ‌های تو

دیگر نیازی به کلمه ها نخواهم داشت

 

| ژاک پره ور |

  • پروازِ خیال ...

تاریخ دلتنگی

۲۲
فروردين

 

" اللیلُ تاریخ الحنین،

وأنت لَیلی... "

 

شب، تاریخ دلتنگی ست

و تو شب منی...

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

در وداع با یک شهر

۲۲
فروردين

 

یک نفر را می‌شناختم

که در وداع با یک شهر

فقط چمدان اش را می‌بوسید

زیرا که تنها بود.

 

| احمد یاووز / ترجمه: سیامک تقی زاده |

  • پروازِ خیال ...

پایبند من

۱۷
فروردين

 

محبوب من

پایبند من باش

چون اندوه...

 

| غاده السمان |

  • پروازِ خیال ...

این قلب کوچک

۱۷
فروردين

 

گاهى به خود مى‌گوییم

این همه اندوه براى دل ما زیادى‌ست.

اما تقصیر خودمان ست؛

این قلب کوچک چطور مى‌تواند

سنگینى عشق‌هاى بزرگ را

به‌دوش بکشد؟

 

| ادیب جانسوز / ترجمه: سیامک تقی زاده |

  • پروازِ خیال ...

غیر ممکن است

۱۵
فروردين

 

گفته اى فراموشم کن

اما این

غیر ممکن است

زیرا براى فراموش کردنت

اول باید تو را به یاد بیاورم.

 

| جمال ثریا |

  • پروازِ خیال ...

 

دیگر از من

هراسى نداشته باشید؛

زیرا که قلبم را

لابلاى کتابى ضخیم

خشک کرده‌ام

 

| دیدم ماداک / ترجمه: سیامک تقی‌زاده |

  • پروازِ خیال ...

دو دستت

۱۴
اسفند

 

" أریدُ یَدَیکِ لِأحمِلَ قلبی "

 

دو دستت را به من بسپار

که با آن ها دلِ خود را نگه دارم.

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

رایحه عجیب

۱۳
اسفند

 

در فرودگاه با تو خداحافظی می‌کنم

و چهره‌ات در ناپیدا گم می‌شود

رایحه‌ی دلتنگی‌ام منتشر می‌شود

و مردم در سالن انتظار

رایحه‌ی عجیبی می‌شنوند

رایحه‌ی زنی دلسوخته را!

 

| سعاد الصباح |

  • پروازِ خیال ...

 

چنان

تنهایی درونمان بزرگ شده است

که آن‌ زمانی که دوست‌ داشته شدن را انتظار کشیده‌ایم،

منتظر ماندن را دوست داشته‌ایم...

 

| جمال ثریا / ترجمه: فرید فرخزاد |

  • پروازِ خیال ...

به جز تو

۱۲
اسفند

 

همه

از کنارم گذشتند

به جز تو

که از درونم گذشتی!

 

| جبران خلیل جبران |

  • پروازِ خیال ...

اندوه زمین

۱۰
اسفند

 

می‌خواهم همیشه کنارم باشی

تا اگر اندوه زمین

روی شانه‌هایم افتاد

به سمت تو کج شوم...

 

| زهرا الحجاج |

  • پروازِ خیال ...

کمی قدم زدن

۰۸
اسفند

 

حسی که گفتم

شاید با کمی قدم زدن،

بگذرد؛

مرا وسط خیابان به گریه انداخت...

 

| ناظم حکمت |

  • پروازِ خیال ...

 

مادر

پسرت بیماری باشکوهی دارد

قلبش آتش گرفته است...

 

| ولادیمیر مایاکوفسکی |

  • پروازِ خیال ...

 

مهم ترین کاری که یک پدر می تواند برای فرزندانش انجام دهد،

این است که عاشق مادرشان باشد...

چون بچه ها با لبخند مادر می‌خندند و با گریه اش می‌گریند

 

| تئودور‌ هسبورگ |

  • پروازِ خیال ...

دین دوم

۰۵
اسفند

 

" حین یقول

العاشق لمعشوقته:

«انی أعبدک»

فإنّه یؤکد [دون أن یدری]

أن الحب دیانة ثانیة... "

 

وقتی عاشق به معشوق می‌گوید:

«تو را می‌پرستم»

[بی‌‌آنکه بداند] تصدیق می‌کند

عشق، دین دوم است...

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

چگونه می‌خواهی حجم اندوهم را تخمین بزنم؟

اندوهم چون کودکی‌ست،

که هر روز زیباتر می‌شود

و بزرگ‌تر...

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

مى‌گفتى: "شبت خوب جانِ من"

بیشتر از خوب بودنِ شب،

اندیشه‌ى اینکه جانِ تو هستم

در من ریشه مى‌کرد و سبز می‌شد

 

| ازدمیر آصف |

  • پروازِ خیال ...

 

به‌جا خواهد ماند؛

‏چایمان ته فنجان

‏کودکى‌هامان در کوچه‌ها

‏بغض سنگین شادمانى‌ها در گلویمان

‏و معشوقه‌هایمان

‏در دوردست‌ها

 

| ناظم حکمت |

  • پروازِ خیال ...

 

به اطراف خود گام بر‌می‌دارم

لمس می‌کنم

می‌بویم

می‌شنوم

در پسِ هر قدمی که بر‌می‌دارم

هر ثانیه پژواک تنهایی من است.

 

| یانیس ریتسوس |

  • پروازِ خیال ...

زیبا و غمین

۲۸
بهمن

 

چشم‌هایت

زیبا و غمین‌اند

چشم‌هایت

پیاده‌روی باران‌خورده‌ی وداع‌اند!

 

| عدنان الصائغ / ترجمه: صالح بوعذار |

  • پروازِ خیال ...

عقوبت

۲۸
بهمن

 

به زودی

تو را

به عقوبتی گرفتار خواهم کرد

به یاد ماندنی

به زودی

دوستت خواهم داشت!

 

| غاده السمان |

  • پروازِ خیال ...

 

اﯼ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ...!

ﭼﺮﺍ ﺑﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻘﺪﺭ ﺷﺪﻩ

ﮐﻪ ﻋﻤﯿﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﺯﺧﻤﻬﺎﯾﺶ

ﻫﻤﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ

ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﻔﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ...؟

 

| غسان کنفانی / ترجمه: محمد حمادی |

  • پروازِ خیال ...

 

" حُزنکَ لا یُلام،

أنا لو کنتُ حزنًا لتمنّیتُ

‏أن أسکنَ صدرَک. "

 

‏اندوهت را ملامتی نیست،

‏من هم اگر اندوه بودم

‏آرزو داشتم در سینه‌ات بنشینم.

 

| هبة هاجر⁩ |

  • پروازِ خیال ...

 

هرکسى

امیدی دارد

مجادله‌ای

از دست داده‌ای

دردی

انزوایی

و اندوهى...

چرا که

هر کسی یک رفته‌ای دارد

که هنوز هم

به رفتنش عادت نکرده است...

 

| تورگوت اویار / ترجمه: حانیه محب زادگان |

  • پروازِ خیال ...

 

آن‌قدر نگذاشتی ببوسمت که بوسه را هم ممنوع کردند.

حالا نفس‌هامان هم به شماره افتاده، مثل عشق سال‌های وبا...

لعنت به تو، لعنت به من، لعنت به همه‌ی ما...

به‌خاطر همه‌ی بوسه‌هایی که از هم دریغ کردیم!

اگر زنده ماندی از طرف من به تمام مردم دنیا بگو تا می‌توانید همدیگر را ببوسید. نسل ما همه مردند در عصر یخبندان.

عصری که بوسیدن، حکم جام شوکران را داشت و چکاندن ماشه در دهان خویش ...

به همه‌ی دنیا بگو ما را نامهربانی‌‌ها کشت؛

نه جنگ‌های صلیبی و طاعون و سل...

 

| گابریل گارسیا مارکز |

  • پروازِ خیال ...

 

آزادی به این معنا نیست

که هر کاری دلت میخواهد انجام دهی!

بلکه بدین معناست که:

"مجبور نباشی آن کاری را انجام دهی،که دلت نمیخواهد" !

 

| ژان زاک روسو |

  • پروازِ خیال ...

 

بیشتر از هر چیز،

دلم می‌خواست می‌توانستم

تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد،

تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم!

 

| آلبر کامو |

  • پروازِ خیال ...

اما مادر...

۱۵
بهمن

 

 

من هنوز

آب‌نبات را آب‌نبات صدا می‌زنم و

زخم را زخم می‌نامم و

گُل را گُل...

اما مادر

من دیگر تا آخر دنیا

به چه کسی بگویم مادر!

 

| لطیف هلمت |

  • پروازِ خیال ...

طلوع

۰۶
بهمن

 

ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم

و صبح طلوع نکرد.

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

 

آیا شک داری که تو،‏

شیرین‌ترین و مهم‌ترین زن دنیایی؟!

آیا شک داری که وقتی یافتمت،‏

کلید تمامی درهای جهان از آن من شد؟

آیا شک داری وقتی دست‌ات را گرفتم،‏

جهان دگرگون شد؟

آیا شک داری بزرگ‌ترین روز تاریخ

و زیبا‌ترین خبر دنیا

لحظه ورودت به قلب‌ من بود؟

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

پس تا فردا

۰۲
بهمن

 

دستم را فشرد

و به نجوایم سه حرف گفت.

سه حرفی که عزیزترین دارایی تمام روزم شد:

« پس تا فردا .»

 

ریش تراشیدم دوبار

کفش‌هایم را برق انداختم دوبار

لباس‌های رفیقم را قرض گرفتم با دو لیر

که برایش کیکی بخرم،

قهوه‌ای خامه دار.

 

حالا تنها بر نیمکتم

و گرداگردم عشاق، لبخند زنانند

و برآنم که

ما را نیز لبخندی خواهد بود

شاید در راه است

شاید لحظه‌ای یادش رفته

شاید...شاید...

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

احتمال

۳۰
دی

 

من

احتمال اینکه تو دوستم بداری را،

دوست داشتم...

 

| ییلماز اردوغان |

  • پروازِ خیال ...

 

بزرگ‌ترین موفقیت زندگی‌ام

این بوده که

با چشم‌های خودم ببینم

که چطور فراموشم می‌کنند...

 

| گابریل گارسیا مارکز |

  • پروازِ خیال ...

تا همیشه

۱۷
دی

 

بعضى‌وقت‌ها

‏می‌خواهى به قلبى پناه ببرى؛

‏شاید تا وقتى که باران تمام شود.

‏شاید هم تا همیشه.

 

| ازدمیر آصف |

  • پروازِ خیال ...

 

نه تگرگ آشفته‌ام می‌کند،

و نه محاصره‌ی برف پریشانم

مقاومت می‌کنم

گاه با شعر

و گاه با عشق

دیگر هیچ چیزی جز آنکه

دوستت داشته باشم

و شعر عاشقانه‌ای برایت بنویسم

مرا در این سرمایِ ابدی گرم نمی‌کند...

 

| نزار قبانی / ترجمه: سعید هلیچی |

  • پروازِ خیال ...

ای اندوه

۱۶
دی

 

" أیها الحزن..

ألم تؤلمک رکبتاک من الجثو فوق صدورنا...؟ "

 

ای اندوه،

آیا زانوانت از زانوزدن برسینه هامان به درد نیامد؟!

 

| امین معلوف |

  • پروازِ خیال ...

 

برای قلبم چه طرحی بریزم

تا عاشقت نباشد؟

لبانم را چه بیاموزم

که تو را نبوسد.

و طاقتم را که دندان بر جگر بگذارد؟

به شعرم چه بگویم

که منتظرم باشد تا بعد؟

و حال آنکه...

روزی که تو را نبینم

بی نهایت است.

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

مى خواهم

محبوبم،

دستانت را

بدل به شکوفه هاى انار کنم.

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

ترکم می کنی؟

پس چه کسی

مرا خواهد دید در حریر عریانی ام؟

حریری که در آن

زیبایی راستینم پیداست

 

| مرام المصری |

  • پروازِ خیال ...

پیکر تو

۰۷
دی

 

" جِسمُکِ خارطتی

ما عادت خارطةُ العالمِ تعنینی... "

 

پیکر تو

نقشه‌ی جغرافیای من است؛

دیگر مرا با نقشه‌ی جهان کاری نیست...

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

شب هایمان

۲۸
آذر

 

شب همه‌ی ما یکی بود،

‏اما تاریکی‌ هایمان

‏فرق داشت...

 

‏| تورگوت اویار / ترجمه: سیامک تقی‌زاده |

  • پروازِ خیال ...

گورستان

۲۷
آذر

 

هر کس در اعماق دل خویش

گورستان کوچکی دارد...

از آنان که دوستشان می داشته است.

 

| رومن رولان |

  • پروازِ خیال ...

 

تو زنی عادی نیستی!

تو خود

حیرتی!

گمانی !

در آنچه می خواهد به ناگاه فرا رسد

چگونه در لحظه کشف و الهام

آب از دل سنگ بیرون می آوری ؟!

چگونه با تکان مژه ای

ماه تنها را هزار هلال می کنی ؟!

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

اندکی از تو بسیاری از همه چیز است...

 

| محمود درویش |

  • پروازِ خیال ...

 

بار اندوه را به تنهایی می توان کشید،

اما برای شاد بودن

به دو نفر نیاز است.

 

| آلبرت هوبارد |

  • پروازِ خیال ...

 

رفتنت آنقدر‌ها هم که

فکر میکنی

فاجعه نیست!

من؛ مثل بید‌های مجنون

ایستاده می میرم...

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

چرا ما چشمانمان را می‌بندیم وقتی می‌بوسیم، بغل می‌کنیم، دعا می‌کنیم، گریه می‌کنیم، رویا می‌بینیم، گوش میدهیم و استشمام می‌کنیم؟!

چون که زیباترین چیزها در زندگی، قابل دیدن نیستند!

بلکه به وسیله قلب حس می‌شوند...

 

| دنزل‌ واشنگتن |

  • پروازِ خیال ...

 

سیاهی چشمانت

برای قلبم از نور عالم خواستنی‌تر است!

 

| نجیب محفوظ |

  • پروازِ خیال ...

آن هنگام

۰۷
آذر

 

آن هنگام که خواهان عشق‌ اَند

زیباترین واژه ها را می‌آورند

برای نفوذ در قلب ها

و آنگاه که می‌خواهند بروند

پِی کمترین بهانه ها هستند

برای شکستن دل‌ها

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

قدم هایت

۳۰
آبان

به خیالم

قدم‌های تو بود

که این‌ چنین تند

در سینه‌ام میزد

 

| مرام المصری |

  • پروازِ خیال ...

میراث سنگین

۲۹
آبان

 

به من بگو..

با این میراث سنگین خاطراتی

که بر شانه هایم گذاشته‌ای، چه کنم؟!

 

| سعاد الصباح |

  • پروازِ خیال ...