کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۴۷۳ مطلب با موضوع «شاعران مرد» ثبت شده است

 

پنج گوزن تشنه،

پنج گنجشکِ بی سرپناه،

و شاید

پنج مسافر مانده در راه...

 

انگشتانم

روی صورتت

 

| حمید جدیدی |  

  • پروازِ خیال ...

خورشید تو

۰۳
مهر

 

حیف از امروز که بی عشق شب آمد ای عشق

کاش خورشید تو آغاز کند فردا را...

 

| محمدعلی بهمنی |   

  • پروازِ خیال ...

 

گل چو خندید محال است دگر غنچه شود

سر چو آشفته شد از عشق، به‌سامان نشود

 

| صائب تبریزی |   

  • پروازِ خیال ...

و خنده ات

۳۱
شهریور

 

و خنده‌ات

دسته‌ی کبوتران سفیدی

که به یک‌باره پرواز می‌کنند.

 

| غلامرضا بروسان |

  • پروازِ خیال ...

 

چیزى بگو

حرفى بزن از فردا

اما نه انقدر تلخ که دلم بلرزد

و نه آنچنان زیبا

که باورم نشود.

 

| معین دهاز |

  • پروازِ خیال ...

چیزی بگو

۲۷
مرداد

 

چیزی بگو،

که بین خودمان

بماند.

مثلا یک

دوستت دارم

وسطِ آغوش...

 

| حمید رها |

  • پروازِ خیال ...

ترجمان صبحی

۲۷
مرداد

 

تو که ترجمان صبحی، به ترنّم و ترانه

لبِ زخم دیده بگشا، صفِ انتظار بشکن!

 

| محمدرضا شفیعی کدکنی |  

  • پروازِ خیال ...

 

صبور

مثل درختی که در آتش می‌سوزد

و‌ توان گریختن ندارد

حیرت‌زده چون گوزنی

که شاخ‌های بلند

در شاخه گرفتارش کرده‌اند

این روزها این چنینیم...!

 

| شمس لنگرودی |

  • پروازِ خیال ...

شادی حقیر

۲۵
مرداد

 

دلخوش به جمع کردن یک مُشت آرزو

این شادی حقیر! همین است زندگی...

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

منع گریه

۲۸
تیر

 

نمی‌دانم ز منع گریه مقصد چیست ناصح را؟!

دل از من، دیده از من، اشک از من، آستین از من...

 

| محمود فدایی مازندرانی |

  • پروازِ خیال ...

 

وقتی نسیم نیمه‌شب

از باغ سیب برمی‌گردد

راز از کنار زلف تو آغاز می‌شود...

 

| منوچهر آتشی |

  • پروازِ خیال ...

 

چه رنجی است ‏خوابیدن زیر آسمانی

‏که نه ابر دارد، نه باران.

‏از هراس، از کلمات،

‏هرشب خواب‌های ‏آشفته می‌بینیم.

‏به این جهان آمده‌ایم ‏که تماشا کنیم؛

‏صندلی‌های فرسوده و رنگ‌باخته

‏سهم ما شد.

‏انتخاب ما مرواریدهای رخشان ‏بود.

 

| ‏احمدرضا احمدی |

  • پروازِ خیال ...

تعادل

۲۷
تیر

 

محبوبم!

جهانم آشفته است؛ جهانم میزان نیست.

جهانم پر از اضطراب است. لحظات چموش اند.

تنها هنگامی که به شما میرسم، رو به روی توام و به تو سلام می‌کنم، آن زمان جهان به تعادل میرسد.

جواب بدهی یا نه، تو جهان مرا متعادل می‌کنی.

 

 | محمد صالح علا |

  • پروازِ خیال ...

گناه کار

۲۵
فروردين

 

خدا، کریم و علی، شافع و نبی، یار است

گناه‌کار اگر غم خورَد، گنه‌کار است...

 

| علی دارابی |

  • پروازِ خیال ...

 

رو ‌به‌ روی من فقط تو بوده‌ای

از همان نگاه اولین

از همان زمان که آفتاب

با تو آفتاب شد

از همان زمان که کوه استوار

آب شد

از همان زمان که جستجوی عاشقانه مرا

نگاه تو جواب شد

 

| محمدرضا عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

 

آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت

غم نمیگردد جدا از جانِ مسکینم هنوز...

 

| رهی معیری |

  • پروازِ خیال ...

 

مُشتی کتاب و فیلم، روی میز تحریر و

یک دست مبل کهنه روی فرشِ ماشینی

همسایه و جشن تولدهای پی در پی

تلویزیون و پخش یک برنامه ی دینی!

 

پوسانده تنهایی دلت را،مثل آبی که

یکدفعه زیر بسته ی کبریت افتاده

هربار خود را گوشه ی آیینه می بینی

یک خطّ دیگر روی پیشانیت افتاده

 

دیگر تصور می کنی مشتی خیالاتند

این میز،آن یخچال،این بشقاب،آن شانه

حس می کنی دیگر برایت مثل تابوت است

این راهرو، آن بالکن، این آشپزخانه

 

هرشب صدایت در سکوت خانه می پیچد

مانند جیغِ مُرده ای که خواب بد دیده

نعشی شدی که گوشه ی تابوت کز کرده

جنّی شدی که گوشه ی حمام خوابیده

 

طوفان شدو درخاکِ بی خورشید خشکیدی

مثل درختی زرد در سودای تابستان

یا در اتاقِ خلوت تبعید،بی امّید

یا در حیاطِ کوچکِ پاییز در زندان

 

در سینه ات یک دردِ ناآرام می پیچد

مثل صدای تیر، در ساعاتِ خاموشی

در خاطراتت مثل بادی سرد می لرزی

تنهایی ات را مثل شیری گرم می نوشی

 

تو در نهایت سهمِ ماهیخوار خواهی شد

این را تمام ماهیانِ نهر می دانند

تو مثل یک آواز ِنامفهوم ،غمگینی

این را خیابان های پایین شهر می دانند...

 

| حامد ابراهیم پور |

  • پروازِ خیال ...

 

دلم بدون تو غمگین و با تو افسرده است

چه کرده‌ای که ز بود و نبودت آزرده است

 

به عکس‌های خودم خیره‌ام، کدام منم؟

زمانه، خاطره‌های مرا کجا برده است

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

پیش آ بهار خوبی

۱۸
ارديبهشت

 

پیش آ بهار خوبی تو اصل فصل‌هایی

تا فصل‌ها بسوزد، جمله بهار ماند

 

| مولوی |

  • پروازِ خیال ...

 

تو پادشاهی و من مستمند دربارم

مگر تو رحم کنی بر دو چشم خون‌بارم

مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست

هنوز نعره برآرم که دوستت دارم

ردای عفو، برازنده ی بزرگی توست

وگرنه من به عذاب تو هم سزاوارم

امید من به خطاپوشی تو آنقدر است

که در شمار نیاید گناه بسیارم

تو را به فضل تو می‌خوانم و امیدم هست

اگر به قدر تمام جهان خطاکارم...

| سجاد سامانی |

  • پروازِ خیال ...

نوبهاران

۳۰
فروردين

 

چنین کز بازگشت نوبهاران شد جوان عالم،

چه میشد گر بهار عمر ما هم باز می‌آمد؟!

 

| صائب تبریزی |

  • پروازِ خیال ...

 

از عطر بهار نارنج ها‌ی حیاطمان،

نویدی از عشق می رسد!

به گمانم خوشبختی،

این‌بار پشت در خانه‌‌ی ماست...

 

| مسلم خزایی |

  • پروازِ خیال ...

 

هوا هوای بهار است و باده باده ی ناب

به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب

در این پیاله ندانم چه ریختی، پیداست

که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب

 

| فریدون مشیری |

  • پروازِ خیال ...

عیدی بگیرم

۰۱
فروردين

 

فروردین را

کوچه به کوچه میگردم به دنبالت،

تا تو را از این بهار عاشقانه عیدی بگیرم...

 

| محمد خسروآبادی |

  • پروازِ خیال ...

بهار امسال

۲۹
اسفند

 

خدایا

از آن پرنده‌ی کوچک سبز

اگر خبر داری

بهار امسال را

پر از سلام و ترانه کن!

 

| سید علی صالحی |

 

 

سال نو مبارک دوستانِ جان!
به اندازه ی همه ی شکوفه های بهاری براتون آرزوهای قشنگ دارم 🌸🍃
غم و غصه از دلتون دور، سلامتی، عشق و خنده‌ی از ته دل براتون آرزو می کنم
بهارتون مبارک ❤️ 

  • پروازِ خیال ...

 

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک

شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگ‌های سبز بید

عطر نرگس، رقص باد

نغمه شوق پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای مست

نرم نرمک می‌رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار

خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها

خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها

خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز

خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز

خوش به حال جام لبریز از شراب

خوش به حال آفتاب

ای دل من گرچه در این روزگار

جامه رنگین نمی‌‌پوشی به کام

باده رنگین نمی‌بینی به جام

نقل و سبزه در میان سفره نیست

جامت از آن می که می‌‌باید تهی است

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ

هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ

 

| فریدون مشیری |

  • پروازِ خیال ...

بهار، بهار

۲۶
اسفند

 

 

بی آنکه بوی تو را بشنوم

ریشه‌های سیاهم

در تاریکی بیدار می‌شوند

فریاد می‌زنند:

بهار، بهار...

شاخه‌های درختم من!

به آمدنت معتادم...

 

| شمس لنگرودی |

  • پروازِ خیال ...

ای سرزمین!

۱۹
اسفند

 

ای سرزمین!

کدام فرزندها،

در کدام نسل،

تو را آزاد، آباد و سربلند،

باچشمان باور خود خواهند دید؟

 

| محمود دولت آبادی |

  • پروازِ خیال ...

غربت آن است

۱۷
اسفند

 

این‌که مردم نشناسند تو را غربت نیست

غربت آن است که یاران ببرندت از یاد

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

می روم از تو...

۱۶
اسفند

 

منی که سوز زمستان‌ام را

با خود به خانه‌ات آوردم،

ببین،

ببین

که چه گرم و

چه پُر بهار

می‌روم از تو!

 

| اسماعیل خویی |

  • پروازِ خیال ...

چه گویم؟

۱۶
اسفند

 

حال خود گفتی: بگو، بسیار و اندک هرچه هست

صبر اندک را بگویم، یا غم بسیار را؟

 

| هلالی جغتایی |

  • پروازِ خیال ...

 

ندادی مهلتم حتی بگویم من خداحافظ

که حافظ در گلو ماند و چه گریه با خدا کردم...

 

| کاوه احمدزاده |

  • پروازِ خیال ...

 

با من بگو چگونه بخندم؟

هنگامی که دور لبهایم را

مین گذاری کرده اند...

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

 

مرا که شانه ام

از حمل آفتاب خَم است

به جز پناه دو دست تو

سایبانی نیست...

 

| قیصر امین پور |

  • پروازِ خیال ...

 

من اگر غم بودم

می‌مُردم تا نبینی‌ام

و اگر شادی

همواره به سوی تو می‌آمدم

 

| حمید جدیدی  |

  • پروازِ خیال ...

چله نشین

۳۰
آذر

 

دلتنگ توام چلّه نشین غمت هستم

آواره ی یلدا شده ام یار کجایی؟

 

 

| هادی نجاری |

  • پروازِ خیال ...

با خیالش

۲۶
آذر

 

اگر روزم پریشان شد فدای تاری از زلفش

که هر شب با خیالش خواب های دیگری دارم

 

| مهدی اخوان ثالث |

  • پروازِ خیال ...

 

نگاهش

به نوبرانه های گیلاس بود

گفت من تجربه کرده ام

هیچ جا به

زیبایی آغوش کسی که

دوستش داری نیست...

 

| وحید قرقانی |

  • پروازِ خیال ...

 

می کند سلسله ی زلف تو دیوانه مرا

میکِشد نرگس مست تو به میخانه مرا

 

| عبید زاکانی |

  • پروازِ خیال ...

 

کسی به شدتِ تو

به صخره‌ام کوبید

و من فرو رفتم

به قعر دریاها،

که قعر دریاها

پر از مزار شود...

 

| حسین صفا |

  • پروازِ خیال ...

همدم گل

۱۲
آبان

 

خارم، ولی گلاب ز من می‌توان گرفت

از بس‌که بوی همدمیِ گل گرفته‌ام

 

| لطفی نیشابوری |

  • پروازِ خیال ...

 

یک روز می‌بینم بگردی سخت دنبالم

این‌ها همه بازی تقدیر است،‌ می‌فهمی؟

روزی که برگردی نه می‌گریم نه می‌خندم

روزی که برگردی دلم پیر است،‌ می‌فهمی؟!

 

| محمدحسین سرخوش |

  • پروازِ خیال ...

 

وقتی که آمدی

آبان بود

اردیبهشت که شد

میوه ی عشقت هم رسید

تو

همان بهار نارنجی

کمی پاییزی تر

کمی عاشقانه تر...

 

| آریا نوری |

  • پروازِ خیال ...

 

از هم

به هم گریخته‌ایم؛

از خاک

به زیر خاک؛

و انگار تمام جاده‌ها را

با پرگار کشیده است!

و انگار مرگ نقطه‌ای است

که به پایان تمام جمله‌ها می‌آید...

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

بوسید مرا

۲۹
مهر

 

کعبه منم، قبله منم سوی من آرید نماز

کان صنم قبله‌نما خم شد و بوسید مرا

 

| هوشنگ ابتهاج |

  • پروازِ خیال ...

 

آه از آن نگاه

واژه می‌شوم، مرا مرور می‌کند

سنگ می‌شوم، مرا بلور می‌کند

شیشه می‌شوم، ز من عبور می‌کند...

 

 | عبدالجبار کاکایی |

  • پروازِ خیال ...

 

من از همه‌ی آنچه نداشته ام، اشباع شده ام

لبریز شده ام

خسته شده ام

همه‌ی آنچه نیست، از من دارد سر می‌رود.

آیا کسی حرف مرا می‌فهمد؟

 

| معین دهاز |

  • پروازِ خیال ...

 

چه غم که شانه ی امنی برای هق هق نیست...

برای ما که غریبیم چاه بسیار است!

 

| وحید محمدزاده |‌

  • پروازِ خیال ...

 

غمت وداعِ همه کرد و رو به ما آورد

وفا که وعده تو کردی، غمت به جا آورد...

 

| ضمیری اصفهانی |

  • پروازِ خیال ...

 

دیگر هیچ چیزی خودش نخواهد بود

نه این آسمان ، آسمان

نه درخت ، درخت

نه دریا ، دریا

این قلب هم دیگر نمی‌تواند قلب باشد

که به تو بخشیده بودمش

 

سیگار مردی دیگر را در آن خاموش کرده‌ای !

 

| علیرضا راهب |

  • پروازِ خیال ...

رد پا

۱۲
مهر

 

جنگل

رد پای باران است

ویرانه

رد پای طوفان

من رد پای توام

همیشه پشت در خانه ات

تمام می شوم

 

| علیرضا راهب |

  • پروازِ خیال ...

جانم تویی

۱۱
مهر

 

نه! نگفتم دوستت دارم ولی جانم تویی

خالق هر لحظه از این عشق پنهانم تویی

 

با نگاهت داغ یک رویای شیرین بر دلم

می‌نشانی تا بفهمم حکم ویرانم تویی

 

بی‌قراری می‌کند در شعر هم رویای تو

باعث بی‌تابی چشمان گریانم تویی

 

آمدی تا من فقط مومن به چشمانت شوم

«ربّنا و آتنا»ی بین دستانم تویی

 

عشق ِ دورم از کجای قلعه ام وارد شدی؟

که ندیدی در حریمم، ماه و سلطانم تویی

 

درد یعنی حرفی از نام تو در این شعر نیست

من غلط کردم نگفتم! دین و ایمانم تویی

 

نه زلیخا هم نمی‌فهمد همین حال مرا

تا جهنم می‌روم حالا که شیطانم تویی

 

در غزل‌هایم شکستم، ذره ذره... راضی‌ام

منزوی باشم، نباشم،حرف پایانم تویی

 

تا قیامت در میان سینه حبست می‌کنم

تا قیامت حسرت چشمان حیرانم تویی

 

| پویا جمشیدی |

  • پروازِ خیال ...

بند پا

۰۹
مهر

 

من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر

بندِ پایی که به دست تو بوَد، تاج سَر است

 

| سعدی |

  • پروازِ خیال ...

به آغوش تو

۰۶
مهر

 

باز با گریه به آغوش تو برمی گردم

چون غریبی که خودش را برساند به وطن...

 

| فاضل نظری |‏

  • پروازِ خیال ...

امان ای دل

۰۵
مهر

 

امان از ماجرای پیکری که

امان از سرگذشت حنجری که

 

امان ای دل،امان ای دل امان ای

امان از قصه ی انگشتری که...

 

| سید محمدجواد شرافت |

  • پروازِ خیال ...

 

من دنیای واقعی را دوست دارم

زیستن در ناممکن‌ها بیهوده و غم‌انگیز است

نمی‌شود از رنگ دریا ماهی گرفت

نمی‌شود از عکس درختان میوه چید

برکه‌های رویا، پرندگان را سیراب نمی‌کنند

مرا ببخش

فراموشت کردم

نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!

 

| رسول یونان |

  • پروازِ خیال ...

 

"دوستت دارم" همیشه به زبان آوردن نیست،

یا اگر باشد چه زبانی بهتر از بوسیدن...

 

| حمید رها |

  • پروازِ خیال ...

پروانه ها

۳۱
شهریور

 

گاهی نرم و گاه سخت و شکننده، درست مثل پروانه‌ها.

آنها زیبایند و مملو از رنگ؛ و تا وقتی آزادند بسیار لطیف و شادی بخش‌اند، بی آنکه خود بفهمند!

"آیا تا بحال پروانه‌ی زنده ای را در دست  گرفته‌ای؟"

به محض اولین تماس با بال‌هایشان، انگشتان شما رنگ می‌گیرد.‌ این ممکن است آن ها را بکُشد یا اگر خیلی خوش شانس باشند با بال های زخمی و برای مدتی کوتاه، دوباره پرواز کنند.

تمام ما لااقل برای یکبار هم که شده در زندگی‌مان پروانه بوده‌ایم...

نِشَسته در دستان کسی که روزی دوستمان داشت!

تنِ ما زخمی بزرگ است که پوستی رنگین آن را پوشانده...!

و زخم ها...

زخم ها اصلیت ماست.

ما رنگدانه هایمان را در نهایت سخاوت به دست های کسی که دوستمان داشت بخشیده‌ایم، و جای خالی آنها عاقبت ما را خواهد کُشت.

 

| حمید جدیدی |

  • پروازِ خیال ...

 

گُزیدم از میان مرگ‌ها، این گونه مردن را:

تو را چون جان فشردن در بر آن‌گه جان سپردن را

 

| حسین منزوی |

  • پروازِ خیال ...

پسندیدن

۲۳
مرداد

 

یکی درد و یکی درمان پسندد

یکی وصل و یکی هجران پسندد

 

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد

 

| بابا طاهر |

  • پروازِ خیال ...

حس می کنم

۲۲
مرداد

 

حس می‌کنم

نیش ستاره را

در چشمم

طعم ستاره را

در دهانم

و طعم یک کهکشان تنهایی را

در جانم

 

| منوچهر آتشی |

  • پروازِ خیال ...

کافیست

۲۱
مرداد

 

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی است

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی است

 

قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست

 

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست

 

آسمانی تو! در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافیست

 

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

 

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق، مرا خوب ترینم! کافیست

 

| محمد علی بهمنی |

  • پروازِ خیال ...

 

و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است،

ولی حیف که ارباب «قتیل العبرات» است،

ولی حیف که ارباب «اسیر الکربات» است،

ولی حیف هنوزم که هنوز است

حسین ابن علی تشنه ی یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،

 الف قامتِ او دال و همه هستی او در کفِ گودال...

 

| سید حمیدرضا برقعی |

  • پروازِ خیال ...

فریاد

۲۰
مرداد

 

فریاد که من از همه دیدارِ تو را

مشتاق‌ترم وز همه محروم‌ترم

 

| هاتف اصفهانی |

  • پروازِ خیال ...

ساتن قرمز

۰۲
تیر

 

فکر می کردم

در این ظهر تابستانی

همان تاپ سفیدت را

که مثل تکه ای ابر می نشیند

بر نیم تنه ی آفتاب

بر تن کرده باشی

اما تو باز هم

غافلگیرم کرده ای

با این ساتن نازک قرمز

و چند تشبیه دست اول را روی دستم گذاشته ای

 من را به شب عید می بری

به ماهی سرخ سه دمی که در تنگی بلور می رقصد

به عصر ولنتاین وشاخه رزی فرانسوی که فروشنده قیمتش را بالا برده

آری

تنها تو می توانی

اینگونه در شعرهای من

دو فرهنگ را به زیبایی به هم گره زنی!

 

| محسن حسینخانی |‏

  • پروازِ خیال ...

جام نگاهت

۲۸
خرداد

 

تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت

من مست چنانم که شنفتن نتوانم...

 

| محمدرضا شفیعی کدکنی |‏

  • پروازِ خیال ...

کشیدنی

۲۷
خرداد

 

سیگار پر دُخان و ناز پری رخان

این هر دو در کشاکش دوران

کشیدنی ست...

 

| نصرت رحمانی |

  • پروازِ خیال ...

نقشه ی فرار

۲۶
خرداد

 

دستانت

با رگ‌های دویده بر آن

نقشه‌ی فرار من است

از دنیا!

 

| شهرام رستمی |

  • پروازِ خیال ...

راه صبح

۲۶
خرداد

 

گل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم

چراغ از خنده ات گیرم که راه صبح بگشایم

 

| حسین منزوی |

  • پروازِ خیال ...

 

فکر کنم دیوانه شده ام

پرنده ها از گوشه اتاقم به گوشه ی دیگر کوچ می کنند

آفتاب از جیب پیراهنم بالا می آید

و ماه در کنج قالی فرو می رود

ابرها می آیند

در لیوان خالی روی میز می بارند و می روند

دلتنگ توام...

 

| سایبر هاکا |

  • پروازِ خیال ...

 

دیگر دلی نمانده که دلبر بخوانمت!

هجران روی تو دل ما را مذاب کرد...

 

| محمد سهرابی |‏

  • پروازِ خیال ...

غرق شدن در تو

۲۳
خرداد

 

شاید مرد رویاهایت نباشم

اما می توانم آنقدر در تو غرق شوم

که اگر روزی

سایه تو

سایه ی من را با تیر بزند

خودش کشته شود

و آینه ی جیبی کوچکت از دستت که بیوفتد

من هزار تکه شوم

آنقدر که عزرائیل گیج شود

نداند من توام یا تو من

خسته شود

بارو بندیلش را ببندد برود

بعد من تا آخرالزمان برای تو بمیرم

 

| محسن حسینخانی |‏

  • پروازِ خیال ...

 

در قفل فروبسته‌ی غم‌های دل خویش

آن کهنه کلیدیم که دندانه نداریم

 

| حزین لاهیجی |

  • پروازِ خیال ...

ترس برم داشت

۱۸
خرداد

 

ترس بَرَم داشت...

افتاده باشی از سَرِ دیوار،

خم شدم بگیرم

 دیدم خوشه خوشه آویخته‌‌ای

 

| بیژن الهی |

  • پروازِ خیال ...

 

"من" زخم است.

"دوستت دارم" پانسمان،

خونی که می‌چکد...

یعنی مرهم خوبی نبوده ای.

 

| حمید جدیدی |

  • پروازِ خیال ...

غم آشنا

۱۰
خرداد

 

قلبی که کنج سینه ی من می زند تویی

من با غمِ تو از خود تو آشناترم

 

| اصغر معاذی |

  • پروازِ خیال ...

شرح دهم

۳۰
ارديبهشت

 

گر به تو افتدم نظر ؛ چهره به چهره رو به رو

شرح دهم غم تو را ؛ نکته به نکته مو به مو

 

| طاهری انجدانی کاشی |

  • پروازِ خیال ...

گریه نکن ری را

۳۰
ارديبهشت

 

گریه نکن ری را

راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است

دوباره اردیبهشت به دیدنت مى آیم...

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

از صدایت

۲۹
ارديبهشت

 

‏از صدایت مى‌بوسم تو را

صدایت که این همه گنجشک

در دلم ‏رها مى‌کرد...

| جمال ثریا |

  • پروازِ خیال ...

زمزمه ی عشق

۲۹
ارديبهشت

 

گوش دل می‌شنود آنچه که در دل باشد

عشق را زمزمه کافی‌ست به آواز مگو

 

| علیرضا بدیع |

  • پروازِ خیال ...

بلند شو محبوب من

۲۷
ارديبهشت

 

بلند شو محبوب من

باید از این قبیله ی مخوف تنهایی

عبور کنیم

و در دیاری که لهجه ای محلی دارد

فکر کنیم به بچه هایمان

به بوته های نعنا در باغچه

فکر کنیم اگر پیراهن آبی‌ات را به تن کنی

چند آسمان دورتر می شویم از آدمها

و در کشاکش شماتت زخم هایی که برداشتیم...

کداممان مرهم تر است

کدام یک "دوستت دارم" تر!

 

| حمید جدیدی |

  • پروازِ خیال ...

وقتی که تو نیستی

۲۵
ارديبهشت

 

وقتی که تو نیستی

من حزن هزار آسمان

بی اردیبهشت

را گریه می کنم.

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

کارگر

۱۱
ارديبهشت

 

پدرم

خیلی چیزها برایم به ارث گذاشت

لباس کارگری که به تن ام بزرگ بود

ابزار کارگری که برایم سنگین بود

و ارثیه ای دیگر که گفته بود:

پسرم

هرچند که کارگری

اما فراموش نکن

انسان نیامده برای سر خم کردن

هست تا سربلند زندگی کند

از آن روز

سرم بلندتر از

دیوارِ تمام کارخانه هاست.

 

| فخرالدین احمدی سوادکوهی |

  • پروازِ خیال ...

خنده ی خونین

۰۹
ارديبهشت

 

داغ جانسوز من از خنده ی خونین پیداست

ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است

 

| رهی معیری |

  • پروازِ خیال ...

گم شدگان

۰۹
ارديبهشت

 

به دنیا آورده اند ما را

که جای خالی

گم شدگانشان را پُر کنیم

افسوس که ما خود گم شده بودیم

در جستجوی

گم شدگان خویش،

و هر آن چه می یافتیم

گم شده ی دیگری بود

 

| یاور مهدی پور |

  • پروازِ خیال ...

 

در تنهایى من و تو

نبودنت چقدر مى تواند سهیم باشد

در سرد شدن چاى روى میز چطور؟!

بیدار مى شوم

میان سرفه هاى عمیق و دود

میان سکسکه هاى ممتد...

و خانه اى که تو را ندارد

نشسته ام روى تخت

کنار پنجره

و بى خوابى میان مه گم مى شود

دستى که در خانه نمانده است

به کتف هایم ضربه مى زند

مى چرخد در اتاق

و مى پرسد

نبودنش چقدر مى تواند

در سرد شدن چاى عصرانه ات سهیم باشد؟

 

| نیما معماریان |

  • پروازِ خیال ...

نبض

۰۶
ارديبهشت

 

کاش نبضت را می گرفتم

و منتشر می کردم

تا دنیا به حال طبیعی اش برگردد

 

| شمس لنگرودی |‏

  • پروازِ خیال ...

حیات ما

۰۶
ارديبهشت

 

به کجا برم شکایت، به که گویم این حکایت

‏که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی

 

| حافظ |

  • پروازِ خیال ...

معنای زنده بودن من

۰۵
ارديبهشت

 

معنای زنده بودن من، با تو بودن است.

نزدیک، دور

سیر، گرسنه

رها، اسیر

دلتنگ، شاد

آن لحظه‌ای که بی‌ تو سرآید مرا مباد!

مفهوم مرگِ من

در راه سرفرازی تو، در کنار تو

مفهوم زندگی‌ است.

معنای عشق نیز

در سرنوشت من

با تو، همیشه با تو، برای تو، زیستن.

 

| فریدون مشیری |

  • پروازِ خیال ...

کمندی

۰۱
ارديبهشت

 

عشق آن‌قَدَر از موی تو زنجیر به‌هم بافت

‏تا ساخت کمندی که کشانید به بندم

 

| حسین منزوی |

  • پروازِ خیال ...

رویا

۳۱
فروردين

 

چه چیز نکبت زندگی را

جبران می‌کند

جز رویا؟

 

| رضا براهنی |

  • پروازِ خیال ...

 

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ؟

ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺯخمم آنقدر ﻋﻤﯿﻖ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ

ﻣﯽ ‌ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﮐﺎﺷﺖ؟

ﺑﮕﻮﯾﻢ غمگینم

ﻭ ﻣﺮﮒ ﮐﺎﺭﯼ نمی‌ﮐﻨﺪ؟

 

| غلامرضا بروسان |

  • پروازِ خیال ...

گریه ام جاریست

۳۰
فروردين

 

گریه‌ام جاریست، بارانی که می‌بینی منم!

چتر وا کن، ابر گریانی که می‌بینی منم...

 

| سجاد سامانی |

  • پروازِ خیال ...

پریدن

۳۰
فروردين

 

مى ایستد رو به روى پنجره

دست مى کشد به موهایش

مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد

قلب مى خواهد!

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

دنیای بعد از من

۳۰
فروردين

 

این که دنیا هست

و بعد از من خواهد بود

چه شادی بزرگی است

چه اندوه بی پایانی است.

 

| بیژن جلالی |

  • پروازِ خیال ...

داریم می خندیم

۲۹
فروردين

 

ما همیشه

یک نفر را پشت صورتمان داریم

که بریده از دنیا

می خواهد برود

فرار کند اما

لباسش هر بار گیر می کند به پوست و لبمان

طوری که آدم ها خیال می کنند

داریم می خندیم.

 

| رسول ادهمی |

  • پروازِ خیال ...

عمق من

۲۸
فروردين

 

عشق تو خواست با تو عجینم کند که کرد

وقتی به عمق من برسی جز تو نیستم...

 

| مهدی فرجی |

  • پروازِ خیال ...

 

امیدها شبیه هم نیستند؛

دست یکی به آسمان چنگ می زند

دست یکی به انسان...

دست های انسان ها شبیه هم نیستند

یکی خاک را به باد می دهد

یکی عمر را...

انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند

یکی زندگانی می کند

یکی تحمل...

ﺍﻧﺴﺎن‌ها ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ ﺗﺤﻤّﻞ نمی‌کنند

ﯾﮑﯽ ﺗﺎﺏ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ،

ﯾﮑﯽ ﻣﯽ‌شکند!

ﺍﻧﺴﺎن ها ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ نمی‌شکنند

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ می‌شود،

ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ

 

 | رسول یونان |

  • پروازِ خیال ...

آیین آیینه

۲۴
فروردين

 

ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش

آیین آینه، خود را ندیدن است

 

| قیصر امین پور |

  • پروازِ خیال ...

قضاوت

۲۲
فروردين

 

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی

نکته اینجاست که "من راز نگهدار ترم"

 

| احسان انصاری |

  • پروازِ خیال ...