کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاضل نظری» ثبت شده است

شادی حقیر

۲۵
مرداد

 

دلخوش به جمع کردن یک مُشت آرزو

این شادی حقیر! همین است زندگی...

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

 

دلم بدون تو غمگین و با تو افسرده است

چه کرده‌ای که ز بود و نبودت آزرده است

 

به عکس‌های خودم خیره‌ام، کدام منم؟

زمانه، خاطره‌های مرا کجا برده است

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

غربت آن است

۱۷
اسفند

 

این‌که مردم نشناسند تو را غربت نیست

غربت آن است که یاران ببرندت از یاد

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

به آغوش تو

۰۶
مهر

 

باز با گریه به آغوش تو برمی گردم

چون غریبی که خودش را برساند به وطن...

 

| فاضل نظری |‏

  • پروازِ خیال ...

شکست بی جدال

۲۱
فروردين

 

نمی‌دانم چرا اما به قدری دوستت دارم

که از بیچارگی گاهی به حال خویش می‌گریم

 

اگر جنگیده بودم، دستِ‌کم حسرت نمی‌خوردم

ولی من بر شکست بی‌جدال خویش می‌گریم

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

بهتر است...

۲۹
آبان

 

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است!

در قفس با دوست مردن، از رهایی بهتر است

 

کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من

«آرزوی وصل» از «بیم جدایی» بهتر است...

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

 

داغی که بوسه‌ی تو به لب‌های ما نهاد

یادش‌بخیر و خاطره‌اش جاودانه باد

 

بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت

کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد

 

دردا چنان که عمر و دریغا چنین که مرگ

از من گرفت مهلت و مهلت به من نداد!

 

ما را فریب دادی و جای گلایه نیست

ما زودباوریم و تو دلال اعتماد

 

صبرم کفاف این همه غم را نمی‌دهد

سرمایه‌ام کم است و بدهکاری‌ام زیاد

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

گیسویت

۰۹
تیر

 

بزن چنگی به گندمزار گیسویت مگر قدری

زکات خون دل های فقیران را بپردازی...

 

| فاضل نظری |‌

  • پروازِ خیال ...

غیر از تو

۱۷
خرداد

 

نمی آید به چشمم هیچکس غیر از تو...این یعنی

به لطف عشق تمرین میکنم یکتا پرستی را

 

| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

چگونه؟

۱۲
فروردين


شیداتر از این شدن چگونه؟

رسواتر از این شدن چگونه؟


بیهوده به سرمه چشم داری

زیباتر از این شدن چگونه؟


من پلک به دیدن تو بستم

بیناتر از این شدن چگونه؟


پنهان شده در تمام ذرات

پیداتر از این شدن چگونه؟


ای با همه، مثل سایه همراه

تنهاتر از این شدن چگونه؟


عاشق شدم و کسی نفهمید

رسواتر از این شدن چگونه؟


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...


نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است

نفس نمی کشم، این آه از پی آه است


در آسمان خبری از ستاره ی من نیست

که هر چه بخت بلند است، عمر کوتاه است


به جای سرزنش من به او نگاه کنید

دلیل سر به هوا گشتن زمین، ماه است


شب مشاهده ی چشم آن کمان ابروست

کمین کنید رقیبان سر بزنگاه است


اگر نبوسم حسرت، اگر ببوسم شرم

شب خجالت من از لب تو در راه است 


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...


پلنگ سنگی دروازه‌ های بسته شهرم

مگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم

 

تفاوت‌ های ما بیش از شباهت هاست باور کن

تو تلخی شراب کهنه ای من تلخی زهرم

 

مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم

یکی از سنگ های کوچک افتاده در نهرم

 

کسی را که برنجاند تو را هرگز نمی بخشم

تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم

 

تو آهوی رهای دشت های سبزی اما من

پلنگ سنگی دروازه‌های بسته شهرم


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

افسرده

۲۳
بهمن


افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست

افسرده آن دلی ست که از هم نفس گرفت


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

رود

۱۹
بهمن


تا بپیوندد به دریا، کوه را تنها گذاشت

رود رفت اما، مسیر رفتنش را جا گذاشت


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...


شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد

که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست...


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...


حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا

دو برابر شدن غصه ی تنهایی نیست؟


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...


گُلِ محمدیِ من، مَپرس حالِ مرا

به غم دُچار چنانم، که غم دُچارِ من است!


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...


چو قناری به قفس ؟ یا چو پرستو به سفر؟

هیچ...من چو یک کبوتر، نه رهایم، نه اسیر


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

سهم طبیعت

۳۰
آبان


نسیم از گیسوانت رد شد و باران تو را بوسید

طبیعت سهم خود را از تماشای تو می گیرد


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

بیم فروریختن

۲۸
شهریور


بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...


گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست

دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست!


حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا

دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!


 بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را...

قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست!


آه در آینه، تنها کدرت خواهد کرد!

آه! دیگر دمت ای دوست، مسیحایی نیست!


آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست

حال وقتی به لب پنجره می آیی، نیست...


خواستم با غم عشقش بنویسم شعری

گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست...!


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

غم نشمرده

۲۲
بهمن


گیرم از قصه این غصه هم آگاه شدم...

زندگی روز و شبش، از غم نشمرده پر است...


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...


نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...

مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست


تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من

خودش از گریه ام فهمید مدت هاست،مدت هاست


به جای دیدن روی تو در خود خیره ایم ای عشق

اگر آه تو در آیینه پیدا نیست، عیب از ماست


جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار

اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست


من این تکرار را چون سیلی امواج بر ساحل

تحمل می کنم هر چند جانکاه است و جانفرساست...


در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی

اگر جایی برای مرگ باشد! زندگی زیباست...


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

حلاج

۲۲
دی


ﺣﻠّﺎﺝ ﺷﺪﻡ ؛ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﮐﻔﺮﻡ ﺳﻮﮔﻨﺪ ؛

ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺩﺍﺭ ﺯﺩﻧﺪ..!


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...


من دلم پیش کسی نیست، خیالت راحت

منم و یک دل دیوانه ی، خاطر خواهت


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

چشم تو

۲۳
مهر


دنیا همه شعر است به چشمم، اما

شعری که تکان داد مرا "چشم تو" بود...


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...


گرچه بـا تقدیـر ناچار از مدارا کردنم

عشق اگـر حق است، ایـن حق تا ابـد برگردنم


تـا بـپندارم که سهمـی دارم از پـروانگـی

پیـله ای پیـچیده از غم هایِ عالم بر تنـم


بـر سر ایـن سرو، آخر بـرف هم منت گذاشت

دست زیـر شانه ام مگذار!  بـاید بشکنـم


مَـن که عمری دل بـرایِ دوستـان سوزانده ام

حال بـاید دل بسـوزاند بـرایـم دشمنـم ..


گرچه از آغوشِ تـو سهمی نـدارم جـز خیـال

بویِ گیسـویِ تـو را مـی جویـم از پیـراهنم


عاشقـی با گریـه سر بـر شانۀ یـاری گذاشت

از تـو می پـرسم بگو ای عشق! آیـا این منـم؟


| فاضل نظری |

  • پروازِ خیال ...

خداحافظی تلخ

۱۶
فروردين

به  خداحافظی تلخ تو سوگند ، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ی ممنوع ، ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند ، نشد

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس ... هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هر چند نشد

من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مث زخمی که لبش باز به لبخند...، نشد


| شاعر: فاضل نظری |
| خواننده: محسن چاوشی |

  • پروازِ خیال ...