کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۳۷ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

به گستاخی غم هرگز ندیدم میهمانی را

اگر با گریه بیرونش کنم با ناله می آید

 

| معنی زنجانی |

  • پروازِ خیال ...

احتمال

۳۰
دی

 

من

احتمال اینکه تو دوستم بداری را،

دوست داشتم...

 

| ییلماز اردوغان |

  • پروازِ خیال ...

 

من

دست هایم را به

تو می سپارم

تو شانه هایت را به من

پایانی زیباتر از این

برای دلتنگی نیست.

 

| لیلا مقربی |

  • پروازِ خیال ...

 

زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا،‌ قدیمی‌تر

زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر

زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر

زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر

 

که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست

نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست

 

ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه

به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه

شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه

از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه

 

نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد

زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد

 

زنی آن‌سان که خورشید است سرگرم مصابیحش

که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش

جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش

جهان این شاه‌مقصودی که روشن شد ز تسبیحش

 

ابد حیران فردایش، ازل مبهوت دیروزش

ندانم‌های عالم ثبت شد در لوح محفوظش

 

چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا

ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا

شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا

چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!

 

مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم

رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم

 

مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر

که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر

ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر

تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر

 

همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست

کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست

 

| سید حمید رضا برقعی |

  • پروازِ خیال ...

تمام تو

۲۱
دی

 

عجیب و نجیب و شریف و حریف

تمام تو تعبیر این واژه هاست

بدون تو بودن، غلط کردنه 

بدون تو اصلا جهان اشتباست

 

| علیرضا آذر |

  • پروازِ خیال ...

بوسیدمت

۲۱
دی

 

حرف برای گفتن زیاد بود،

وقت کم...

بوسیدمت!

 

| سمانه سوادی |

  • پروازِ خیال ...

 

اگر از عشق می‌پرسی بگویم عشق غمگین است

ولی در خود غمی دارد که آن غمواره شیرین است

 

من از علامه‌های عشق خط دارم که مجنونم

برای عاشقان دارالفنون دارالمجانین است

 

سفر کردم از مغرب به مشرق تازه فهمیدم

که چین دامنش بسیار پهناورتر از چین است

 

وصال و ترس دل کندن، فراغ و داغ و جان‌کندن

نمیدانم که تقدیر دلم آن است یا این است

 

چه ساده مادرم عمری خدا عمرت دهد می‌گفت

دعا می‌کرد در ظاهر، نمی‌دانست نفرین است

 

| سید تقی سیدی |

  • پروازِ خیال ...

 

از آن روز

که ریشه هایمان را

بیرون کشیدند

و دوباره ما را کاشتند

اما وارونه

آموختیم

با دهانمان

خون و خاک بنوشیم

با ریشه هایمان آفتاب

 

| رضا براهنی |

  • پروازِ خیال ...

 

برای هر زنى

باید

قلبی بزرگ

در اتاقی کوچک بتپد

بی تاب

بی مرز

بی هیچ هراسی...

 

| نیکی فیروزکوهی |

  • پروازِ خیال ...

 

دلم به وسعت دریا...ولی چه چاره اگر باز

غمی سماجت یک رودخانه داشته باشد؟

 

غمی شرور و دلی مضطرب، چگونه عقابی

کنار فاخته ای آشیانه داشته باشد؟

 

| مهدی فرجی |

  • پروازِ خیال ...

 

آدم چطور می تواند،

پشت دری که قفل نیست،

این قدر زندانی مانده باشد؟

 

| رویا شاه حسین زاده |

  • پروازِ خیال ...

باختم!

۱۹
دی

 

باختم!

صادقانه می گویم

شرمم رابه چشم هایش

قلبم رابه حرف هایش

و عمرم رابه وعده هایش

او که ترکم کرد

ناگهان خودم را هم باختم

منِ مال باخته‌یِ دلباخته‌یِ خودباخته،

شاید باورتان نشود

دوستش دارم هنوز

 

| لیلا فرهمند |

  • پروازِ خیال ...

 

یه روزی میرسه که توو دنیا

هییییییشکی قدرتو نمیدونه

از یه‌جایی به بعد، هر روزت

مثل یه «جنگ سرد» می مونه!

 

از یه جایی به بعد، با بقیه

بس که میجنگی، منزوی میشی!

یا که از پا درت میاره یکی،

یا توی خلوتت قوی میشی!

 

از یه جایی به بعد، غمگینی

از یه‌جایی به بعد، دلگیری

با وجودی که زنده می مونی،

توو خودت هر دقیقه میمیری

 

از یه جایی به بعد، پیش همه

کارای خوبتم غلط میشه!

اینکه «پشت سرت چیا میگن»

واسه تو بی اهمیت میشه!

 

وقت بیرون رفتن از خونه

از یه جایی به بعد، بی هدفی

وقت تصمیم‌گیریای مهم

هرکسی، هرچی میگه، بیطرفی!

 

از یه جایی به بعد، درهرحال

دلت از بی تفاوتی قرصه

اگه یه ماهم آفتابی نشی،

یه نفر حالتو نمیپرسه!

 

توو دلت ذره ای نمی مونه

اشتیاقی به جشن و مهمونی

از همه بی دلیل میرنجی

اشکتم در میاد به آسونی

 

از یه جایی به بعد، «تنها»یی!

بی دلیل و بهونه، دلتنگی!

دیگه با هیشکی نمیجوشی،

دیگه با هیچ چی نمیجنگی!

 

از یه جایی به بعد، واسه خودت

یهویی بی اهمیت میشی!

اولین کار ، بی تفاوتیه،

بعد «باری به هر جهت» میشی!

 

از یه جایی به بعد، از نظرِ

«وضع روح و روان»، بیماری!

دیگه از هرچی عشقه میترسی!

دیگه از هرچی عشقه بیزاری!

 

از یه جایی به بعد، مأیوسی،

از یه جایی به بعد، دلسردی

از یه جایی به بعد، میبری و

میری و دیگه برنمیگردی...

***

جنگ سردم تموم شد، اما

زخمی جنگ تن به تن، اینجاس!

این روزا حال و روز من خوش نیس!

«از یه جایی به بعد» من اینجاس!

 

| اصغر عظیمی مهر |

  • پروازِ خیال ...

 

بزرگ‌ترین موفقیت زندگی‌ام

این بوده که

با چشم‌های خودم ببینم

که چطور فراموشم می‌کنند...

 

| گابریل گارسیا مارکز |

  • پروازِ خیال ...

تا همیشه

۱۷
دی

 

بعضى‌وقت‌ها

‏می‌خواهى به قلبى پناه ببرى؛

‏شاید تا وقتى که باران تمام شود.

‏شاید هم تا همیشه.

 

| ازدمیر آصف |

  • پروازِ خیال ...

 

نه تگرگ آشفته‌ام می‌کند،

و نه محاصره‌ی برف پریشانم

مقاومت می‌کنم

گاه با شعر

و گاه با عشق

دیگر هیچ چیزی جز آنکه

دوستت داشته باشم

و شعر عاشقانه‌ای برایت بنویسم

مرا در این سرمایِ ابدی گرم نمی‌کند...

 

| نزار قبانی / ترجمه: سعید هلیچی |

  • پروازِ خیال ...

عاقبتت

۱۶
دی

 

چه دعایی کنمت بهتر از این

که شود عاقبتت ختمِ به من

 

| علی شامیر |

  • پروازِ خیال ...

ای اندوه

۱۶
دی

 

" أیها الحزن..

ألم تؤلمک رکبتاک من الجثو فوق صدورنا...؟ "

 

ای اندوه،

آیا زانوانت از زانوزدن برسینه هامان به درد نیامد؟!

 

| امین معلوف |

  • پروازِ خیال ...

 

من شاید سیندرلای قصه و سفید برفیِ تو کارتونا نبودم،

شاید کامل ترین دختر و زیباترین مونث شهر نبودم،

اما من همونم که تو یه روز بهش گفتی دوست دارم!

و این یعنی این که حق دارم به گردن تو...

 

| فاطمه درخشان |

  • پروازِ خیال ...

که نشد

۱۵
دی

 

خواستم تا ته این قصه بمانم که نشد

غزلی از ته دل با تو بخوانم که نشد

 

خواستم حادثه باشم، که بیفتم به دلت

لذت عشق به خونت بِدَوانم که نشد

 

خواستم اشک مرا پاک کنی در بغلت

تن در آغوش غریبت بِرَهانم که نشد

 

خواستم دست تو بر شانه‌ی من تکیه کند

و تو را مال دل خویش بدانم که نشد

 

خواستن نیست توانستن و من از ته دل

خواستم آتش عشقی بِنِشانم که نشد

 

| فاطمه سادات بحرینی |

  • پروازِ خیال ...

 

برای قلبم چه طرحی بریزم

تا عاشقت نباشد؟

لبانم را چه بیاموزم

که تو را نبوسد.

و طاقتم را که دندان بر جگر بگذارد؟

به شعرم چه بگویم

که منتظرم باشد تا بعد؟

و حال آنکه...

روزی که تو را نبینم

بی نهایت است.

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

مى خواهم

محبوبم،

دستانت را

بدل به شکوفه هاى انار کنم.

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

سایه ام

۱۴
دی

 

اگر به کشتن من آمدی چراغ نیاور،

که سال هاست به جز سایه ام سپاه ندارم

 

| حسین جنتی |

  • پروازِ خیال ...

 

برگرد و دوباره برو

برگرد و دوباره برو

برگرد و دوباره...

من هفت جان دارم...

 

| آرش امینی |

  • پروازِ خیال ...

 

هنوز آخرین جمله خدا توی گوشم زنگ می‌زند:

" از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم است،

اگر گم شدی از این راه بیا.

بلند شو.

از دلت شروع کن.

شاید دوباره همدیگر را پیدا کنیم"

 

| عرفان‌ نظر آهاری |

  • پروازِ خیال ...

 

شعریم و نمی خوانیم، شوقیم و نمی خواهیم

چشمیم و نمی بینیم، سبزیم ولی زردیم

 

این فصل پریشان را برگی بزن و بگذر

در متن شب بی ماه، دنبال چه می گردیم؟

 

بیداری رویایی، دیدی که حقیقت داشت

ما خاطره هامان را از خواب نیاوردیم

 

تردید نکن در شوق، تصمیم نگیر از خشم

آرام بگیر امشب، ما هر دو پر از دردیم

 

| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...

 

ترکم می کنی؟

پس چه کسی

مرا خواهد دید در حریر عریانی ام؟

حریری که در آن

زیبایی راستینم پیداست

 

| مرام المصری |

  • پروازِ خیال ...

 

زیر لب میخونه:

 "آخ که دیگه فرنگیس، عشق تو داغونم کرد"

توی خلسه‌ انگشتاش بین موهام میگم "فرنگیس کیه؟"

می‌بوستم

عمیق و طولانی

به مغزِ مست شدم فشار میارم که یادم بمونه

مردا برای فرار از سوالایی که دلشون نمیخواد به جواب برسه، می‌بوسن

عمیق و طولانی...

 

| فرناز صادقی |

  • پروازِ خیال ...

 

نجاتم بده

از همین خانه‌ی لعنتی

که حوصله‌ی خودش را ندارد

از همین خانه‌ی لعنتی

که هر درش را باز می‌کنم

صدای بسته شدن می‌دهد

 

| بهروز ایرانی |

  • پروازِ خیال ...

 

درخت را به نام برگ

بهار را به نام گل

ستاره را به نام نور

کوه را به نام سنگ

دل شکفته ی مرا به نام عشق

عشق را به نام درد

مرا به نام کوچکم صدا بزن...

 

| عمران صلاحی |

  • پروازِ خیال ...

 

در چنین شب‌های بی فریاد‌ رس

روز خوش در خواب باید دید و بس

 

| هوشنگ ابتهاج |

  • پروازِ خیال ...

 

براش نوشتم اگه یه روز، من نبودم؛ حتی اگه صد سال هم بگذره، با چی یاد من میوفتی؟

گفت هرچیزی که سبک باشه، یه پری که تو آسمون رقصون رقصون میاد پایین؛ نسیمی که آروم میاد از کنار صورتم رد میشه.

وقتی بارون بیاد، از اون بارون ریزا، یادت میوفتم.

نور صبح که بزنه، نور صبح آرومه، چشمو نمی‌زنه؛ یادت میوفتم...

من یادت میوفتم، حتی اگه نباشی؛ حتی اگه نخوای یادم بیوفتی؛ یادت میوفتم چون همیشه یه گوشه از قلبم هستی، یه گوشه از زندگیم...

 

| فاطمه محمدلو |

  • پروازِ خیال ...

پیکر تو

۰۷
دی

 

" جِسمُکِ خارطتی

ما عادت خارطةُ العالمِ تعنینی... "

 

پیکر تو

نقشه‌ی جغرافیای من است؛

دیگر مرا با نقشه‌ی جهان کاری نیست...

 

| نزار قبانی |

  • پروازِ خیال ...

 

عفونت‌اند رویا‌ها!

و روزی

ما را خواهند کُشت.

 

| عبدالصابر کاکایی |

  • پروازِ خیال ...

 

هر کسی از یار چیزی خواست هنگام وصال

من به محضِ دیدن او خاطرش را خواستم

 

| محمد سهرابی |

  • پروازِ خیال ...

 

یادم نمی رود،

چطور از شکستنِ

آن همه بغض بی سوال،

به نم نمِ همین

گریه های گلوگیر رسیده ام.

 

| علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

 

گاهی آدم ها

شبیه چند دوستت دارم می شوند

از آنها که به بنفشه های غمگین می مانند

از آنها که شبیه یک شب زیر بارانند

من اما

دوستت دارم

گاهی شبیه یک

عزیزم صبحت بخیر...

 

| امیرمحمد مصطفی زاده |

  • پروازِ خیال ...