کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افشین یداللهی» ثبت شده است

 

بوسیدمت که ببینم چه می شود‎؟

با بوسه های تو دینم چه می شود؟

بوسیدمت که ببینم زمان عشق؟

تکلیف شک و یقینم چه می شود؟

 

این پل که بین مجاز و حقیقت است‏

در آسمان و زمینم چه می شود؟

با دست عقل که چیزی نمی شود

پای دلم بشینم چه می شود؟

 

| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...

 

شعریم و نمی خوانیم، شوقیم و نمی خواهیم

چشمیم و نمی بینیم، سبزیم ولی زردیم

 

این فصل پریشان را برگی بزن و بگذر

در متن شب بی ماه، دنبال چه می گردیم؟

 

بیداری رویایی، دیدی که حقیقت داشت

ما خاطره هامان را از خواب نیاوردیم

 

تردید نکن در شوق، تصمیم نگیر از خشم

آرام بگیر امشب، ما هر دو پر از دردیم

 

| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...

عشق و زن

۲۲
فروردين

 

عشق

عجیب تر از آن است که

در یک زن خلاصه شود!

و زن،

غریب تر از آن

که در یک عشق شناخته شود!

 

| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...

 

ما نسل بوسه ‌های ممنوع بودیم.

عشق را میان لب ‌های هم

پنهان کردیم تا نمیرد.

بعد از ما، شما

نسل آزادی بوسه در خیابان خواهید بود.

عشق را

با لب ‌هایتان فریاد بزنید،

تا زندگی کند...

 

| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...

با عشق

۲۸
دی


از مرهم یکدیگر، تا زخمیِ هم بودن

راهی ست که بی‌مقصد، با عشق سفر کردیم


| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...


تو مال منی! 

خودم کشفت کرده‌ام 

تو با من می‌خندی

با من گریه می‌کنی

دردِ دلت را به من می‌گویی

دیوانه!

دلت برای من تنگ می شود

ضربانِ قلبت با من بالا می‌رود

با سکوتم، با صدایم، با حضورم، با غیبتم

تو مال منی!

این بلاها را خودم سرت آورده‌ام

به من می‌گویی دوستت دارم 

و دوست داری آن را از زبان من فقط من بشنوی 

برای که می‌توانی مثل بچّه‌ها ناز کنی؟

نازت را بخرد و به تو دست نزند؟

چه کسی با یک کلمه، با یک نگاه دلت را می‌ریزد؟

بعد خودش آن را جمع می‌کند و سرجایش می‌گذارد؟

چه کسی احساست را تر و خشک می‌کند؟

اشکت را درمی‌آورد بعد پاک می‌کند؟

چه کسی پیش از آن که حرفت را شروع کنی تا ته آن را نفس می‌کشد؟

دیوانه!

من زحمتت را کشیده‌ام

تا بفهمی هنوز می‌توانی 

شیطنت کنی، انتظار بِکشی، تپش قلب بگیری، عاشق شوی

تو حق نداری خودت را از من و من را از خودت بگیری

تو حق نداری خودت را از خودت بگیری

من شکایت می‌کنم از طرف هر دویمان

از تو

به تو

چه کسی قلب مرا آب و جارو می‌کند

دانه می‌پاشد

تا کلمات مثل کبوتر از سر و کول من بالا بروند؟

چه کسی همان بلاهایی را که من سر تو آوردم سر من آورده؟ 

من مال توام 

دیوانه!

زحمتم را کشیده‌ای

کشفم کرده‌ای

نترس 

چند سؤال می‌پرسم و می‌روم

یک: چند سال پیرت کرده‌اند؟ 

دو: چند سال جوانت کرده‌ام؟ 

سه: از دلت بپرس مال کیست؟ 

چهار: اگر جای خدا بودی، با ما چه می‌کردی؟

پنج: کجا برویم؟ 

دستت را به من بده!


| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...


مگر خدا

وعده ی گیسوانی مثل گیسوی تو را

در بهشت آن هم به برگزیدگانی

از نیکوکاران نداده بود؟

پس تو اینجا چه می کنی؟

یا خدا بخشنده تر شده

یا من رستگار شده ام

اما قیامت که نشده

تو قیامت به پا کرده ای...


| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...


وقتی گریبانِ عدم با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را پیش از ازَل می آفرید...!


وقتی زمین نازِ تو را در آسِمان‌ها می کشید...!

وقتی عطش طعمِ تو را با اشک‌هایم می چشید


"من عاشقِ چشمت شدم"  نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمی‌دانم از این دیوانگی و عاقلی...!


یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود...

آن دَم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود...


وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد...!

آدم زمینی‌تر شد و عالَم به آدم سِجده کرد


من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گِلی

چیزی نمی‌دانم از این دیوانگی و عاقلی...!


| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...


برایم شعر بفرست

حتی شعرهایی که عاشقان دیگرت

برای تو می گویند...

می خواهم بدانم

دیگران که دچار تو میشوند

تا کجای شعر پیش میروند

تا کجای عشق

تا کجای جاده ای که من

در انتهای آن ایستاده ام!


| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...


از تو بعید نیست جهان عاشقت شود

شیطان رانده، سجده کنان عاشقت شود


از تو بعید نیست میان دو خنده ات

تاریخ گنگی از خفقان، عاشقت شود


توران به خاک خاطره هایت بیافتد و 

آرش، بدون تیر و کمان، عاشقت شود


چشمان تو، که رنگ پشیمانی خداست

درآینه، بدون گمان، عاشقت شود


از تو بعید نیست ،قیامت کنی و بعد

خاکستر جهنمیان عاشقت شود


وقتی نوازش تو شبیخون زندگیست

هر قلب مات بی ضربان، عاشقت شود


از من بعید بود ولی عاشقت شدم...

از تو بعید نیست جهان عاشقت شود


| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...


چه کرده‌ای

که از پشت فرسنگ‌ها و سال‌ها فاصله

بی‌آنکه ببینمت

بی‌آنکه لمست کنم

بی‌آنکه هرگز بوسیده باشمت

ازآنِ تو شدم

متعهدترین لااُبالی دنیا

احساس می‌کنم بکارت ذهنم

درحال ترمیم است

به کارَت می‌‌آیم؟


| افشین یداللهی |


روحشون شاد... :(

  • پروازِ خیال ...


آنقدر درگیر ِ من بوده ای

که بعد از رفتنم باید تا آخر ِ عمر

تظاهر کنی عاشق ِ کسانِ دیگری

تظاهر کنی عاشقانه کنارشان می خوابی

تظاهر کنی عاشق ِ من شدنت، اشتباه بود

تظاهر کنی من، لیاقتِ عشق ِ تو را نداشتم

و به دروغ بگویی

من دروغ می گفتم و...

خودت می دانی

هیچکدام ِ اینها واقعیّت ندارد.


تو تا آخر ِ عمر

درگیر ِ من خواهی بود

و تظاهر می کنی نیستی

مقایسه، تو را از پا در خواهد آورد.

من می دانم

به کجای قلبت شلیک کرده ام

تو دیگر خوب نخواهی شد.


| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...


تو حق نداری

عاشق کسی بمانی

که سالهاست رفته!

تو مال کسی نیستی که نیست!

تو حق نداری 

اسم دردهای مزمنت را عشق بگذاری

میتوانی مدیون زخم هایت باشی،

اما محتاج آنکه زخمی ات کرده نه!

دست بردار

ازین افسانه های بی سر و ته

که به نام عشق

فرصت عشق را از تو میگیرند!

آنکه تو را زخمی خود میخواهد 

آدم تو نیست!

آدم نیست!

و تو سالهاست

حوای بی آدمی...حواست نیست!


| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...


این چند ماه

که منتظرت بودم

به اندازۀ چند سال نگذشت

به اندازۀ همین چند ماه گذشت

اما فهمیدم

ماه یعنی چه

روز یعنی چه

لحظه یعنی چه

این چند ماه گذشت

و فهمیدم

گذشتن، زمان، انتظار

یعنی چه


| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...

آغوش و بوسه

۱۲
فروردين


خواستند

از عشق

آغوش و بوسه را

حذف کنند

عشق

از آغوش و بوسه

حذف شد.


| افشین یداللهی |

  • پروازِ خیال ...