کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیژن الهی» ثبت شده است

ترس برم داشت

۱۸
خرداد

 

ترس بَرَم داشت...

افتاده باشی از سَرِ دیوار،

خم شدم بگیرم

 دیدم خوشه خوشه آویخته‌‌ای

 

| بیژن الهی |

  • پروازِ خیال ...

 

چرا آنچه که هست

مرا به یاد آنچه که نیست

می‌اندازد؟

 

| بیژن الهی |

  • پروازِ خیال ...

پس کجایی؟

۱۹
فروردين

 

ای نقش تو ام در چشم

ای نام تو ام بر لب

ای جای تو ام در دل

پس کجا تو پنهانی؟

 

| بیژن الهی |

  • پروازِ خیال ...

من می دانم

۳۰
مهر

 

من می‌دانم

که اندوه من برابر است 

با اندوه سواری که 

صدای سم اسبش را

با صدای خرد شدن آهسته خرد شدن برگ‌ها

اشتباه می‌کنند

با شب‌بویی که تاریکی‌ خود را 

از دست می‌دهد

با نارنجی که تنها بر میز است...

 

| بیژن الهی |

  • پروازِ خیال ...

تو

۲۸
ارديبهشت


که اگر بنویسم "تو"

شعر را به شعر افزوده ام


| بیژن الهی |

  • پروازِ خیال ...

چه می دیدی؟

۰۱
بهمن


تو در پنجره‌ ها چه می‌ دیدی

که برایت دلداری‌ ای نداشتم؟


| بیژن الهی |

  • پروازِ خیال ...


مرا کاشته بودند

کاشته بودندم

تا با خورشیدهای عجول

احاطه‌ام کنند

تو آمدی چنان نرم مرا چیدی

که رفتار نسیم را

در دست تو حس کردم


| بیژن الهی |

  • پروازِ خیال ...


نامش برف بود...

تنش برفی

قلبش از برف

و تپشش

صدای چکیدن برف بر بام های کاهگلی...

و من او را

چون شاخه ای که زیر بهمن

شکسته باشد

دوست می داشتم...


| بیژن الهی |

  • پروازِ خیال ...