کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلارام انگورانی» ثبت شده است


میدانى من همیشه از آخرین ها متنفر بودم. مثلا از آخرین بار که دیدمت، آخرین حرفى که به من زدى، آخرین جایى که باهم رفتیم، آخرین چیزى که بینمان مانده بود و حتى از آخرین لقمه غذا سر سفره هم که دست هیچ کس براى برداشتنش دراز نمیشد متنفر بودم. 

من جدیدا دارم فکر میکنم هفته آخر اسفند از وحشتناک ترین نوع آخرین هاست. هزار خاطره توى یک فایل فشرده یک هفته اى میریزد توى جان آدم. اصلا یاد آخرین چهارشنبه سورى بیچاره ات میکند. از شنبه تا جمعه اش اگر خودت هم نخواهى برایت پیام میفرستند و به یادت مى آورند که مثلا آخرین پنجشنبه ۹۵ ات بخیر! اصلا میدانستى مردم چرا همش توى این هفته لعنتى میروند بیرون و تا میتوانند خریدهاى هیستریکى میکنند، من فکر میکنم میخواهند یادشان برود چه آوارى از آخرین خاطره ها توى قلبشان ریخته است.

هفته آخر اسفند بدى اش این است که خودش را چسبانده به عید، ما فکر میکنیم هفته خوب و شادى است. فقط اگر سایه عید روى سرش نبود، میشد عنوان هفته مرگ را روى سینه اش سنجاق کرد.


| دلارام انگورانی |

  • پروازِ خیال ...


یک روز به خودت مى آیى و میبینى از آن آدم سابق یک تکه سنگ باقى مانده است. 

نشسته اى پشت میز صبحانه و هزار قرن است که قاشق توى فنجان چاى میچرخانى. 

با خودت فکر میکنى چه شده که دیگر گریه هم نمیتوانى بکنى؟ حتى دیگر شب ها زود خوابت میبرد. 

توى خیابانهاى خاطرات مشترکتان راه میروى و توى کافه ها با دیوار هاى مملو از یادگارى نوشتن هایتان پاى سیب میخورى. 

عکسش را توى بیمارستان که تازه بچه دار شده لایک میکنى و حتى اگر حالش را داشته باشى دسته گل و بادکنکى هم کامنت میگذارى. 

بعد هم میروى پاى سیستم و قطعه صنعتى ات را طراحى میکنى. 

میدانى، خیابان و کافه و بیمارستان، چه عشق ها که ندیده اند، چه رفتن ها. تقصیرى ندارند، رسالتشان تکرار است.


| دلارام انگورانی |

  • پروازِ خیال ...