کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید علی صالحی» ثبت شده است

بهار امسال

۲۹
اسفند

 

خدایا

از آن پرنده‌ی کوچک سبز

اگر خبر داری

بهار امسال را

پر از سلام و ترانه کن!

 

| سید علی صالحی |

 

 

سال نو مبارک دوستانِ جان!
به اندازه ی همه ی شکوفه های بهاری براتون آرزوهای قشنگ دارم 🌸🍃
غم و غصه از دلتون دور، سلامتی، عشق و خنده‌ی از ته دل براتون آرزو می کنم
بهارتون مبارک ❤️ 

  • پروازِ خیال ...

گریه نکن ری را

۳۰
ارديبهشت

 

گریه نکن ری را

راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است

دوباره اردیبهشت به دیدنت مى آیم...

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

وقتی که تو نیستی

۲۵
ارديبهشت

 

وقتی که تو نیستی

من حزن هزار آسمان

بی اردیبهشت

را گریه می کنم.

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

 

حالا که چمدانم را

این همه بى‌کلید بسته‌ام

تازه مى‌پرسى کجا، چرا، از چه سبب...!؟

یعنى تو داستان دلبستگى‌هاى مرا

به همین چیزهاى معمولى ندانسته‌اى، نمى‌دانى؟

لااقل یک بفرماى ساده،یک سکوت!

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

هی یار!

۲۹
اسفند

 

یار

هی یار، یار!

این جا اگر چه گاه

گل به زمستانِ خسته خار می‌شود،

این جا اگر چه روز

گاه چون شب تار می‌شود،

اما بهار می‌شود.

من دیده‌ام که می‌گویم!

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

سال به سال

۲۱
بهمن

 

سال به سال

هر سال

صحبت از نفت و چراغ و سپیده‌دم است

صحبت از سفره گشودنِ صبح است

صحبت از علاقه عجیبی به اسمِ عدالت است،

اما پرده‌ها تاریک

پدرها خسته

سفره‌ها خالی....

 

| سیدعلی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

 

اگر عشق

آخرین عبادت ما نیست

پس آمده‌ایم اینجا

برای کدام درد بی‌شفا

شعر بخوانیم و باز به خانه برگردیم؟

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

باران باش

۲۲
آبان

 

چترت را کنار ایستگاهی

در مه فراموش کن

خیس و خسته به خانه بیا

نمی خواهم شاعر باشی،

باران باش

همین برای هفت پشت

روییدن گل کافیست 

چه سرخ

چه سبز

چه غنچه...

 

| سیدعلی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

 

در شیون بى‌پایان این روزگار

به من بگو

بر این مردم خسته چه رفته است

که هزار پیراهن سیاه

کهنه کرده‌اند و هنوز

اندوه‌گزارِ بى‌فرصت عزا از پى عزا...!

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

 

دوستت دارم

مثل تشنه که عبادت آب را

مثل ماه که برکه ى باران را

مثل کوه که استعاره ى دریا را

دوستت دارم

مثل خداوند که نخستین مخلوق را...

 

| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...


و تو

هر جا و هر کجای جهان که باشی

باز به رویاهای من بازخواهی گشت

تو مرا ربوده٬ مرا کشته

مرا به خاکستر خواب ها نشانده ای

هم از این روست که هر شب

تا سپیده دم بیدارم

عشق همین است در سرزمین من

من کشنده ی خواب های خویش را

دوست می دارم!


| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

تو آن لحظه‌ای!

۰۸
ارديبهشت


شاهد بوده‌ای،

لحظه‌ی تیغ نهادن بر گردن کبوتر را؟

و آبی که پیش از آن

چه حریصانه و ابلهانه می‌نوشد پرنده؟

تو آن لحظه‌ای! 

تو آن تیغی!

تو آن آبی!

من آن پرنده بودم...


| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...

نترس!

۳۰
فروردين


دستت را به من بده

نترس !

باهم خواهیم پرید...

من از روی رویاهایی که رو به باد وُ

تو از روی بوته هایی که بارانْ پَرَست...


امید و علاقه ی من از تو ،

اندوه و اضطراب تو از من 

واژه‌ها، کتاب‌ها و ترانه‌های من از تو ،

سکوت، هراس و تنهاییِ تو از من

حضور، حیات و حوصله‌ی من از تو ،

تَراخُم، تشنگی و کسالتِ تو از من

هلهله، حروف، هرچه هستِ من از تو ،

درد، بلا و بی کسی‌های تو از من...


| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...


بهار به بهار

در معبر اردیبهشت،

سراغت را از بنفشه های وحشی گرفتم

و میان شکوفه های نارنج

در جستجویت بودم!

در "پاییز" یافتمت ...

تنها شکوفه ی جهان

که در پاییز روییدی !


| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...


قمری های بی خیال هم فهمیده اند

فروردین است ،

اما آشیانه ها را باد خواهد برد.

خیالی نیست !

 

بنفشه های کوهی هم فهمیده اند

فروردین است ،

اما آفتاب تنبلِ دامنه را باد خواهد برد.

خیالی نیست.!

 

سنگریزه های کناره رود هم فهمیده اند

 فروردین است ،

اما سایه روشنانِ سحری را باد خواهد برد.

خیالی نیست !

 

همه اینها درست

اما بهارِ سفر کرده ی ما کی بر می گردد؟

واقعاً خیالی نیست !؟  


| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...


بیا برویم خانه‌ی خودمان

هر چه باشد بهتر از بوی باد وُ

بالش‌های کهنه‌ی این مسافرخانه است 

روی زمین می‌خوابیم

دفترِ ترانه‌های حافظ را

زیر سر خواهیم گذاشت،

صبح که از خوابِ فال و پیاله برمی‌خیزیم

خانه پُر از بوی می و عطرِ شکوفه 

خواهد شد.

این همان مطلبی‌ست

که از سهمِ ساده‌ی همین زندگی

به ما خواهد رسید.

حالا دست از دوختن این دگمه‌های شکسته بردار،

برایت پیراهنِ خوش‌رنگِ قشنگی خریده‌ام،

وِل کن بیا برویم رو به نورِ چراغ بنشینیم

اینجا دعای روشن هیچ دختری !

برآورده نمی‌شود

به خدا خانه‌ی خودمان خوب است،

خانه‌ی خودمان خوب است ....


| سید علی صالحی |

  • پروازِ خیال ...