جمعه مرد بی معشوقه ایست
با پیرهنی چروک ،
که تنهایی اش را ؛
لای شعرهایش
پک میزند.
فقط عصرها،
کمی خاکستری تر…
| محسن حمزه |
فکر می کنم خدا شنبه مرد را آفرید
یکشنبه زن
دوشنبه عشق
سه شنبه نفرت
چهارشنبه لبخند
پنج شنبه مرگ را
جمعه اما هیچکدام را نداشته تنهایی را آفرید!
گوشه ای نشست و دنیا را تعطیل کرد...