کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گروس عبدالملکیان» ثبت شده است

 

با من بگو چگونه بخندم؟

هنگامی که دور لبهایم را

مین گذاری کرده اند...

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

 

از هم

به هم گریخته‌ایم؛

از خاک

به زیر خاک؛

و انگار تمام جاده‌ها را

با پرگار کشیده است!

و انگار مرگ نقطه‌ای است

که به پایان تمام جمله‌ها می‌آید...

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

پریدن

۳۰
فروردين

 

مى ایستد رو به روى پنجره

دست مى کشد به موهایش

مى گوید:

پریدن، ربطى به بال ندارد

قلب مى خواهد!

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

 

صندوقچه قدیمی‌ات را نگرد

حتی اگر بهار

حتی اگر شکوفه

در پس دیوارهای تار گم شود،

مهربانی و زیبایی

گم نخواهد شد...

شب

هر چه تاریک تر

ستارگان روشن‌ تر!

 

| گروس عیدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

 

چه فرقی می کند

من عاشق تو باشم

یا تو عاشق من؟!

چه فرقی می کند

رنگین کمان

از کدام سمت آسمان آغاز می شود؟!

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

قطره ای

۲۲
آبان

 

از ماه

لکه‌ای بر پنجره مانده است

از تمام آب‌های جهان

قطره‌ای بر گونه‌ی تو...

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

حرف نمی زنی

۱۴
آبان

 

حرف نمی زنی

چرا که می دانی

یک پرنده وقتی حرف می زند انسان است

وقتی سکوت می کند، آسمان.

 

| گروس عبدالملکیان |‏

  • پروازِ خیال ...

خلاصه بگویم

۲۱
شهریور

 

خلاصه بگویم

حالا

هر قفلی می خواهد

به درگاه خانه ات باشد

عشق پیچیکی است

که دیوار نمی شناسد...

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

سنگ ها

۰۶
مرداد

 

بر فرورفتگی های این سنگ

دست بکش

و قرن ها

عبور رودخانه را حس کن!

سنگ ها

سخت عاشق می شوند

اما فراموش نمی کنند.

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

شلیک

۲۶
خرداد


شلیک هر گلوله خشمی است

که از تفنگ کم می‌شود.

سینه‌ام را آماده کرده‌ام

تا تو مهربان‌تر شوی...


| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

پرچم

۲۴
شهریور


پیراهنت

در باد تکان می خورد

این

تنها پرچمی ست

که دوستش دارم.


| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...


درخت که می شوم

تو پاییزی !

کشتی که می شوم

تو بی نهایت طوفانها !

تفنگت را بردار

و راحت حرفت را بزن


| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...


حالا که رفته‌ای، بیا

بیا برویم

بعد مرگت قدمی بزنیم

ماه را بیاوریم

و پاهامان را تا ماهیان رودخانه دراز کنیم

بعد

موهایت را از روی لب‌هایت بزنم کنار

بعد

موهایت را از روی لب‌هایت بزنم کنار

بعد

موهایت را از روی لب‌هایت…

لعنتی

دستم از خواب بیرون مانده است.

 

| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

هوا

۰۲
دی


هوا

که پیرهن پوشیده

هوا

که میز صبحانه را می چیند

هوا

که گوش می دهد به شعرهام

هوا

که لب بر لبم می گذارد

هوا

که داغم می کند

هوا

که هوایی ام کرده

هوا

که حواسش نبود،این شعر است

و از پنجره بیرون رفت .


| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...


دختران شهر 

به روستا فکر می کنند

دختران روستا در آرزوی شهر می میرند

مردان کوچک

به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند

مردان بزرگ

در آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند

کدام پل

در کجای جهان

شکسته است که هیچکس به خانه اش نمی رسد!


| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...

می نویسم

۲۹
دی


دلم تا برایت تنگ می شود

نه شعر می خوانم

نه ترانه گوش می دهم

نه حرفهایمان را تکرار می کنم

دلم تا برایت تنگ می شود

می نشینم

اسمت را

می نویسم

می نویسم

می نویسم

بعد می گویم

این همه -او-

پس دلتنگی چرا؟

دلم تا برایت تنگ می شود

میمِ مالکیت به آخرِ اسمت اضافه می کنم

و باز دوستت دارم...


| گروس عبدالملکیان |

  • پروازِ خیال ...