عشق را در تنم رهاکن
جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۳۱ ب.ظ
نمی خواهم خاطره ای دور باشم در ذهنت
که هر سال
وقت فوت کردن شمع های روی کیک !
زنده می شود ...
نمی خواهم زنی باشم
که لبهایش از فرط نبوسیدن ترک برداشته
و برای غربت کاکتوسهای پشت پنجره !
گریه میکند ...
دامنم را پر می کنم از بهار
و شیراز ، شیراز برایت نارنج می بارم
و با عطر وحشی ام
دیوانگی ات را از قفس آزاد می کنم !
و می چرخانم در شهر ،
برایم سعدی بخوان
وعشق را در تنم رهاکن
شبیه باد که روسری ام را با خود برد ....
| الینا نریمان |