به هم بگوییم "دوستت دارم" تا دیر نشده
در کتابی خواندم:(وقتی مادرم برای همیشه چشمانش را بست،تازه فهمیدم چقدر عاشقش بودم)
دوستی برایم با بغض تعریف کرد:(وقتی در روز عروسیش دیدم چقدر زیبا شده،دیدم دیگر لبخند هایش برای من نیست،تازه فهمیدم چقدر عاشقش بودم)
از خیابانی میگذشتم ،مردی دیوانه دیدم،گفتم چرا دیوانه شدی؟
لبخندی درد مند زدو گفت:(وقتی که فهمیدم عاشقش هستم ،دیدم برای من خودکشی کرده)
مردی جوان اما کمر شکسته را در گورستان دیدم،بر سر قبری شیون میکشید فریاد میزد،پرسیدم این قبر کیست؟گفت:(پدرم ،بعد روز ها برایم زنگ زدو گفت بیا به دیدنم،باشه ای گفتم و تلفن را قطع کردم،جلسه که تمام شد با دوستانم به گردش رفتیم،چهار روز گذشته بود که به دیدن پدرم رفتم ،جنازه اش چهار روز بود در اتاق کودکی هایم افتاده بود) مرد گریه کردو گریه کرد
ما آدم ها قدر همدیگر را نمیدانیم،
ما همدیگر را فراموش می کنیم،
ما آنقدر بد شدیم که به هم وقتی اعتماد می کنیم که دیر است،
ما گاهی یادمان می رود زندگی چقدر کوتاه است،
یادمان می رود بگوییم (دوستت دارم)...
امیدوارم بعد از خواندن این چند خاطره ،به عزیزانتان
حتی شده با یک پیامک بگویید چقدر دوستشان دارید،
تا دیر نشده...
| نازنین وثوقی |
- ۹۵/۰۲/۰۲
- ۸۶۵ نمایش