نشست تو ماشین، دستانش می لرزید، بخاری رو روشن کردم
گفت: ابراهیم ماشین تو بوی دریا میده!
گفتم: ماهی خریده بودم.
گفت: ماهی مرده که بوی دریا نمیده!
گفتم:هرچیزی موقع مرگ بوی اونجایی رو میده که دلتنگشه
گفت: من بمیرم بوی تو رو میدم...
| عزیز دور این روزهای من / سیامک تقی زاده |
بسیار عالی...
وقتی این شعرو میخونی، چه دلتنگ باشی چه نباشی، دلتنگ میشی....
بسیار عالی...