کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میثم بهاران» ثبت شده است

 

باشم، نباشم، فرقی ام داره؟!

چیزی نمونده بین ما دوتّا

پایینِ کوچه خطِ پایانه

از موضعِ بالا نِگا کن تا...

 

می‌بینی چشمای من‌و وقتی

غرقه تو آهنگای بی‌معنی

عاشق شدم تو شهرتون، اما

تو شهرتون عاشق شدن یعنی...

 

هم دوستت دارم مث قبلا

هم مطمئنم دوستم داری!

حس می‌کنم چن وقته حسش نیست...

حس می‌کنم هی با خودت داری...

 

فکری به حال هردومون کردم

فکری به حال من، به حال تو

برگشتنم کار قشنگی نیست

هی دورِ باطل، دورِ باطل، دو...

 

اشکای امروزت تموم میشه

کی پیش‌بینی کرده فردا رو؟!

گیرم یکی دستات‌و می‌گیره

من خیلی وقته خیلی چیزا رو...

 

از دست دادم بچگی‌هام‌و

رفتم یه مردِ بدتر آوُردم

ما خوب بودیم و هوا بد شد

من خیلی وقته سر در آوُردم...

 

از برفی که چن ساله می‌باره

تا هق هقِ تو بعدِ این بارون

چن سالِ دیگه تو همین کوچه

چن سالِ دیگه تو همین تهرون...

 

باشم، نباشم، فرقی ام داره؟!

 

| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...

مطمئن باش

۲۷
اسفند


تو درختی! خودت نمی‌دانی

دخترِ چشم زاغِ مو مشکی

مطمئن باش بعدِ هر باران

تکیه گاهِ هزار گنجشکی


مطمئن باش بعدِ این باران...

مطمئن باش چتر این مردی

مطمئن باش! چون که من را هم

اتفاقا تو مطمئن کردی!


| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...


فرق چای شیرین و چای تلخ

فرق دوست داشتن و عشقه 

دوست داشتن اونجاست که خوشحال شدنش ؛خوشحال شدنته

عشق اونجاست که خوشحال شدنش....!!!


| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...


اگه الان اینجا بودی کلمات بهتری واسه حرف زدن انتخاب میکردم

خب کلمه های بهتر جمله های بهتر و میسازن! جمله های بهترم آدمارو نزدیک تر میکنن... آره نزدیک تر میکنن

اگه الان اینجا بودی

آهنگ می‌ذاشتم می‌رقصیدیم من که بلد نیستم! تو خوب می‌رقصی... بازی میکنی... میچرخی... میخندی... میخندیدی.... من معنی انحنا رو بهتر از تو میدونم!

اگه الان اینجا بودی فیلم میدیدم... ببین! نولان دارم! ایناریتو... استنلی کوبریک... دوست نداشتی کمدی میبینیم... یا حتی فیلم ترسناک! تو بترسی من مواظبت باشم!عاشقانه هم میشه ببینیم... ولی خب... خوب نیست بعده ده دقیقه - یه ربع آدم فیلمو ول کنه!! میدونی که چی میگم ؟؟

اگه الان اینجا بودی باهم غذا میخوردیم... دوست داری برام آشپزی کنی؟؟ دوست داری! البته هیچوقت نفهمیدم چرا موقع پختن غذا رو میچشی... وقتی که در هر صورت داری خوشمزه ترین غذای دنیارو میپزی!

اگه الان اینجا بودی برات کتاب میخوندم! کسی که ازت عکس میگیره قد چن تا شات بهت توجه میکنه... کسی که برات کتاب میخونه به اندازه ی موهای سرت! اگه الان اینجا بودی یه دستی کتاب میخوندم!

اگه الان اینجا بودی میرفتیم کافه... میشستی رو بروم برام تعریف میکردی... هرچی خودت دوست داشتی برام تعریف میکردی! اینجا تنها جاییه که نبین چی میگه! ببین کی میگه!!

اگه الان اینجا بودی میرفتیم قدم میزدیم... را میرفتیم... کنار هم... بغل هم! بغل خیلی از کنار نزدیک تره!! بغل از همه چیز نزدیک تره نزدیک تر از خواب... نزدیک تر از غم... نزدیک تر از برخورد

اگه الان اینجا بودی... می‌بردمت می‌ذاشتم اون‌ور اوتوبان... خودمم وایمیستادم این‌ور... یه پله هوایی هم بینمون درست می‌کردم می‌گفتم: «بیا! اینم یه رنگین کمون سفید... مال تو!»

از اون سر رنگین کمون تا این سرش چن‌تا پاییز راهِ ؟؟

میبردمت مینشوندمت روی صندلی پارک بهت میگفتم:

«این منم! یه حجم خستگی با یه لبخند واقعی!

اگه یه روز تموم شم چی‌کار می‌کنی؟»

اگه الان اینجا بودی

برات سعدی میخوندم

اصن چرا تا حالا برات سعدی نخوندم؟؟

اگه الان اینجا بودی... اینجا بودی...

عطر بود...

نفس بود...

خنده بود...

انحنا بود...

بوسه بود...

اگه الان اینجا بودی...

دیگه اینجا نبودم...

اگه الان اینجا بودی...

آخ اگه الآن اینجا بودی...

کاش الآن اینجا بودی...

کاش.........


| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...


این منم سلسله گیسوی پریشان خودَت

اوی او بودم و بعد از همه ایشانِ خودت


روبروی منِ دیوار به دیوارِ سکوت

آخرین پنجره هم باشد از آنِ خودت


پشتِ مهمانیِ یلدای تنت رفتی که

پای من را بکشانی به زمستان خودت


رفتنت شنبه ی پُر حادثه! اما... اما...

بگذر از کوچه‌ی مَن بعدِ خیابان خودت...


| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...


شنیدم تو از خونه بیرون میای

جنون زمین و زمان حتمیه

تو از آذری بگذری، پیش پات

قیام یه ستار خان حتمیه


واسه ت "برج میلاد" قد میکشه

"نیایش" میفته رو خط چشت

شنیدم که "پیروزی" تو مشتته

یه "نیروهوایی" شده ارتشت


رو بام ولنجک به هم زل زدی

من و جای تهران نیگا می‌کنی

تو بغضم ترافیک " همت " گمه

ترافیک و با بوسه وا می‌کنی


تو اونقدر گرمی که با دیدنت

کلکچال و توچال هم تب کنن

باید سنگ فرش "ولیعصر" رو

سر راهت از نو مرتب کنن


من از خط آبی چشمای تو

دارم انقلاب و رصد می‌کنم

نمیدونم این دفعه‌ی چندمه

که "دروازه شمرونُ" رد می‌کنم


شنیدم تو از خونه بیرون میای

درختای "تجریش" حظ میکنن

تو که ساکتُ بستی اخبار گفت

دارن پایتختُ عوض می کنن!


| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...


اینم از این! بهارتم دیدیم!

تویی که عشقِ هفت‌سین بودی!

صبح بارون و عصر و شب بارون...

تو زمستونِشم همین بودی!


من کجا راه‌و اشتبا(ه) رفتم؟

چرا این خونه با تو را(ه) نمیاد؟!

نه! بهم فرصت دوباره نده!

این ادا بازیا به ما نمیاد!


فصلِ نو! آسمونِ ابری تر!

سال‌و بازیچه‌ی بهارم کن!

عصر جمعه! غروبِ سیزده به در!

عید امسال‌و زهرمارم کن!


مطمئنّم که غصه‌های تو ام

توی تقویم قبلی جا نشده

اون که تو آینه‌ی اتاق توئه

مطمئنّی ازم جدا نشده؟


مطمئنّی میخوای ببخشی منو؟!

مطمئنّی هنوز کنار منی؟!

پاشو! تعارف نکن! طبیعی باش!

نمی‌خوای سبزه‌ت‌و گره بزنی؟


فصلِ نو! آسمونِ ابری تر!

سال‌و بازیچه‌ی بهارم کن!

عصر جمعه! غروبِ سیزده به در!

عید امسال‌و زهرمارم کن!


| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...


یه چن وقته که حال من خوب نیست

دلم خیلی تنگه واسه دیدنت

واسه خنده های پر از دلهره‌ت

واسه اخم‌ها و نخندیدنت...


می‌ترسم از آینده‌ی مبهمم

می‌ترسم پر از روزای سخت شی

چقد تلخه وقتی یقین می‌کنم

تو با من نمی‌تونی خوشبخت شی!


خودم گفته بودم بری تا یکی

بیاد حال و روزت رو بهتر کنه

خودم گفته بودم! چرا پس خودم

نمیتونه دوریت‌و باور کنه


من و تو که دیوونه‌ی هم شدیم

یه‌چن‌وقته دنبال هم نیستیم

چقد سخته هرکی رو دیدم بگم

تمومه! نه ما مال هم نیستیم


همین لحظه، هر روز، هر ثانیه

دلم تنگ میشه ولی برنگرد

ببین مصلحت اینه تنها بشیم

همین "مصلحت" ما رو بیچاره کرد!


من امروز دستاتو ول می‌کنم

که فردا کنارم نیفتی زمین

یه وقتایی باید بذاری بری

ببین عشق یعنی دقیقا همین!


| میثم بهاران |

  • پروازِ خیال ...