کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کسری بختیاریان» ثبت شده است

من باختم

۲۸
اسفند

 

هیچ چیزى جز نگاه گرم تو

از غمِ توى نگاهم کم نکرد

قله بودم، سرد و دور از دسترس

هیچ کس غیر از خودت فتحم نکرد

 

دوری از تو اینو یادم داد که

آخرین مقصد همیشه قله نیست

رد شدی از من بهم ثابت کنی

قله‌ای که فتح می‌شه قله نیست!

 

این همه راه اومدی ثابت کنی

که یه لحظه‌م اهل موندن نیستی

دردم اینه که نمی‌فهمم چرا

عاشقی و عاشق من نیستی!

 

سعى کردم بغضمو پنهون کنم

سعى کردم که نلرزه شونه‌هام

پشتِ این لبخند تلقینى منم!

من رییس قلعه‌ى دیوونه‌هام!

 

با همه جنگیدم اما آخرش

پیش پای تو سپر انداختم

من نمی‌ذارم به بُردت شک کنی

با کمال میل می‌گم باختم...

 

| کسری بختیاریان |

  • پروازِ خیال ...

 

چن ساله دلسوز منی اما

از آدم دلسوز می ترسم 

امروز ترکم کردی و رفتی 

چن ساله از امروز می ترسم

 

از صب به عکسامون نگا کردم

آدم به زیباییت کی دیده

تو توی هر عکسی که خندیدی

عکاس دستش سخت لرزیده

 

دنیای من امشب عوض میشه

تو دور تر میشی ازم کم کم

خیلی غم انگیزه که روی تخت 

به هر طرف میخوام میغلتم

 

واسه دوتامون هدیه می گیرم

جایِ دوتامون فیلم می بینم

با اینکه تو رفتی ولی بازم

روو میز دو تا بشقاب می چینم

 

هر چی توو این خونه س رو میفروشم

فرش اتاق و تخت و گیتارم

تو خسته ای وقتی که برگردی

یه صندلی باید نگه دارم...

 

| کسری بختیاریان |

  • پروازِ خیال ...

چقدر دیگه؟

۰۹
مرداد


نشستم توو تاریکی این اتاق

که دنیام بعد تو رنگی نشد

یه جوری به این خونه حس داشتی

که تا وقتی بودی کلنگی نشد


نشستم به حرفات فک می کنم 

به احساسی که ریشه هامو سوزوند 

به ساکی که از توو کمد کوچ کرد

به چتری که روو چوب لباسی نموند


نگو خاطراتی که دارم ازت

یه روز درد دوری رو کم می کنه

هنوزم به عکسات زل می زنم

هنوزم چشات اذیتم می کنه 


من عادت ندارم لباسی به جز

لباسی که دوس داشتیو تن کنم

فقط کافیه اسم تو برده شه 

که سیگارو برعکس روشن کنم


چقد بگذره تا تو یادم بری؟  

چقد دیگه این تلخیو کش بدم؟  

کدوم کافه توو شهر، لطفا بگو 

کجا خنده هاتو سفارش بدم؟  


| کسری بختیاریان |

  • پروازِ خیال ...


جلو آینه وایساده داره آرایش می کنه.همیشه وقتی حواسش نیست بهش زل می زنم.موهاش خرماییه.چشاشو که می بنده نسل سگای با وفا منقرض میشه.آروم پا میشم میرم از پشت بغلش می کنم.یه جوری که معلوم نیس شوخیه یا جدی می پرسم:بانو ببخشید می تونم بپرسم شغلتون چیه!؟بدون اینکه مکث کنه با خنده میگه:"خوشگلیم" آقا.ما هف پشتمون خوشگل بوده.

میگم حالا کجا داری میری!؟

میگه میرم اونجا که غم نباشه...

یه نیگا به سر تا پای خودم میندازم.میگم کور خوندی!؟هر جا بری من دنبالت میام

در یهو وا میشه.نیما میاد داخل.لباس سربازیش تنشه! میگه:با کی داشتی حرف می زدی!؟

میگم با بانو!

میگه پسر تو دیگه رد دادیا! اون که رفته...

می خندم میگم برو خودتو ایستگاه کن!همین الان جلو آینه آرایش می کرد.گرفتی مارو؟!

با یه حال کلافه ای می گه:آینه رو که زدی شکستی پریشب!

با یه لحن غم انگیزی می پرسم:واسه اینکه اونو نشون نمی داد یا واسه اینکه منو نشون می داد؟!


| کسری بختیاریان |

  • پروازِ خیال ...