کافه شعر

******
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...

" دنیا به شاعرها بدهکاره "

******
برای دیدن عکس در سایز واقعی
بر روی آن کلیک کنید.
امیدوارم از پست ها لذت ببرید :))

بایگانی
محبوب ترین مطالب

حیف سیگاری نیستی

پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۳۰ ب.ظ


گفت: میدونی از اولشم بدرد هم نمی خوردیم دنیاهامون باهم فرق داشت یادش بخیر وقتی میرفتیم شمال هی می خواست تو جاده نگه دارم ! کوه بود میگفت نگه دار ،جنگل بود میگفت نگه دار،دریا بود میگفت نگه دار ، همه جا بساط چایی میکردیم .


گفتم: پدربزرگ منم میگفت سیگار بدرد نمیخوره! میکشی؟


گفت: نه سیگاری نیستم ،میدونی حرف همو نمیفهمیم ، اصلا شبیه هم نیستم همین آخرا یهو پرید تووی جوب آب و تمامِ مسیرو توی بارون ، تو اون سرما تا ته خیابون با کفش توی آب کنارم قدم زد!


گفتم: پدربزرگ منم نمی دونست برای چی سیگار میکشه! نمیکشی دیگه؟


گفت: اهلش نیستم ، میدونست خیلی دوسش دارم ،اولا که باهاش آشنا شدم همیشه دو ساعت منو میکاشت دم کافه، سینما، پارک.. عادت کرده بودم به دیر اومدناش ،عادت کرده بودم به اینکه هردفعه دست یه بچه رو میگرفت از سر چهارراه و با خودمون میبردیم تهشم بعد شام همه ی گلاشو میخرید ، میدونی این آخریا دیگه بلیطا رو همیشه سانس بعد از ساعتی که قرارمون بود میخریدم ،همیشه تو ماشین دو سه تا گلدون خالی َم داشتم...


گفتم: پدربزرگ منم همیشه میترسید آخر شب شه و بی سیگار بمونه! گفتی اهلش نیستی؟


گفت: نه باهاش حال نمیکنم، میدونی همیشه یه چیزایی واسه گفتن داشت، همیشه پر از حرف بود ، وقتی باهم بودیم خسته نمیشدم، حوصلش همیشه بود، اینقدر بودنش بودن بود که باقی دوستامو یادم رفته بود ، اینقدر بود که دیگه هیچکس به چشمم نمیومد!


گفتم: پدربزرگ منم یادش نمیومد که اولین سیگارش چی بود ولی یادش میموند باید سیگار بکشه! دودش اذیتت میکنه؟


گفت: نه ولی بنظرم بیخوده ، هیچ وقت دلم نمیخاست یهو تموم شه ، یه دفعه اومدنش مثل یه معجزه دنیامو عوض کرد، شدم یه آدم دیگه ، ولی یهو تموم شد ، کاش میشد برای بار آخرم حرفامونو بزنیم که هیچ علامت سوالی تو ذهنش نمونده باشه! ولی خوب میدونی تموم شد منم که فراموشش کردم...


گفتم:حیف سیگاری نیستی ، پدربزرگ منم چهل سال میگفت این آخرین نخشه و بعدش ترک میکنه و‌ پاک میمونه ،اصلا میگفت سیگاری نیستم ، هیچوقتم نتونست ترکش کنه آخر سر پنج دقیقه قبل از مرگش یه نخ کشید، فقط پنج دقیقه پاک موند، توام جمع کن بریم سه ساعته داری ازش تعریف میکنی و میگی فراموشش کردم، فقط کسی میگه کاش برای بار آخرم حرفامونو میزدیم که هنوز دوسش داشته باشه و امید ، وگرنه کسی که میره سرشو میندازه پایین و توی سکوت محض فقط میره!ولی حیف سیگاری نیستی نمیفهمی، پاشو بریم بهشت زهرا باهاش حرف بزن دلت آروم بگیره....


| امیر مهدی زمانی |

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۵/۱۰/۰۲
  • ۵۳۰ نمایش
  • پروازِ خیال ...

امیرمهدی زمانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی