یادت
همچون مسافر خستهای توی تاکسیست
که دنبال فرصت است
سر روی شانهی من بیاندازد و بخوابد
من اما
صورتم را از سردی شیشه میکَنم
شانهام را تکان میدهم
پیاده میشوم
و تمام ِ مسیر باقیمانده را
میدَوم
به خانه می رسم ،
یادت ،
قبل از من
چای دم کرده است
| مهدی صادقی |